🔍 📕 مطالعه #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
🌐 #نخستوزیر_بلهقربانگو
📖 #صفحه ۷۳
امیر عباس هویداست. او از ژانوية ۱۹۶۵ تا اوت ۱۹۷۷، یعنی قریب ۱۳ سال، در این سمت باقی بود.
و من او را زمانی که ساکن بیروت بودم، شناختم. از من جوانتر بود و شاگرد همان دبیرستان لائیکی که من در آن درس می خواندم. چنین در ذهنم مانده است که پدرش کنسول ایران در دمشق بود. پسری بود چاق و چله، جسور و با ابتکار. با این که در کلاس دیگری بود غالبا به کلاس ما می آمد و برای بیرون رفتن یا شیطنت دسته جمعی پیشنهادهائی میداد. خبر ندارم بعد چه رشته ای را دنبال کرد، آنقدر میدانم که از بیروت به بلژیک و بعد به فرانسه رفت و بعد از آن هم به استخدام وزارت امور خارجه در آمد. من او را سي سال پس از دیدار های در بیروت، در تجمعی که برای ایجاد انجمن آفريقا - آسيا تشکیل شده بود، دوباره دیدم. به دلیل ماموریت هایی که در سفارتخانه ها و کنسولگریها به او داده بودند فرصت آموختن چند زبان مختلف را یافته بود: زبان های فرانسه، انگلیسی، ترکی و عربی را می دانست. در زمان ملاقات دوباره ما معاونت مدیر عامل شرکت ملی نفت را بر عهده داشت.
وقتی برای دیدارش به شرکت نفت و دفتر او رفتم، مختصری خصوصیات اخلاقیش را شناختم. چنین حس کردم که او فقط بر سطح مسائل می لغزد و به عمق مطالب هم کاری ندارد. تصمیمی که میگیرد متکی بر اصول نیست و برایش کافی است که از جذبه اش، که قابل انکار نبود، استفاده کند.
هویدا تا آنجا که من اطلاع دارم به هیچ کس آزاری نرسانده است ولی سوای خدماتی که به «دوستان» کرده، نیکی خاصی هم در حق کسی نکرده است.
در کابینه یکی از همین «دوستان»، يعني حسنعلی منصور، به وزارت اقتصاد رسید. کمتر از یک سال بعد، پس از ترور منصور، پادشاه هويدا را به نخست وزیری انتخاب کرد. این انتخاب کاملا قابل توجيه است: شاه پس از سرکوب جبهه ملی در سال های
۶۳ - ۱۹۶۲ و بازداشت مکرر ما، می خواست با استفاده از مردانی جدید بدون سابقه ای سیاسی یا شخصیتی بارز، یک طبقه دولتمرد و سیاستمدار جدید بسازد. بر سه نفر شخصا انگشت گذاشت: منصور، هویدا و خسروانی نامی که در زمان نخست وزیری مصدق رئیس دفتر من بود .
هویدا خوش برخوردتر، بازتر و گرمتر از منصور بود. هیچ کس از دفتر او ناراضی بیرون نمی رفت. من فکر می کنم که خوشروئی و خندانی او از نوعی بی مسئولیتی آب می خورد. نخست وزیری بود مطيع، بدون خم به ابرو آوردن پذیرفت که قانون اساسی فقط نقش کاغذ باشد تا پادشاه با خيال فارغ تمام مراحل انقلاب سفیدش را به اجرا در آورد، با هم بسیار خوب کنار می آمدند. گوئی مسئولیتی که بر عهده داشت متوجه او نبود. وقتی بودجه را عرضه می کرد کیفش را به نمایندگان مجلس نشان می داد و میگفت: «کارها انجام شد، باز سال دیگر با همين خدمت میرسم » . مجلس هم دیگر کاری نداشت جز آنکه لایحه را به تصویب برساند، همانطور که شخص هويدا هم در زمان گرفتن دستور از پادشاه فقط سر خم کرده بود. این اواخر عادت داشت بگوید: «فرماندهی دستور داده است». در کجای قانون اساسی کلمه «فرماندهی» را دیده بود، کسی نمی داند .
هم با نصیری و هم با ملکه روابط بسیار خوب داشت. با چه کسی روابط حسنه نداشت؟ در حفظ آشنایان و دوستان به نهایت کوشا بود. دفترش هیچ کسر و کمبودی نداشت. اگر فکر میکرد کسی به کارهای شاتوبریان 2 علاقمند است، دست خطی از این نویسنده را ......
ادامه دارد.....
🌐 #صفحه ۷۳ ، بخش #نخستوزیر_بلهقربانگو
📕 #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
📚 @national_librari
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
🌐 #نخستوزیر_بلهقربانگو
📖 #صفحه ۷۳
امیر عباس هویداست. او از ژانوية ۱۹۶۵ تا اوت ۱۹۷۷، یعنی قریب ۱۳ سال، در این سمت باقی بود.
و من او را زمانی که ساکن بیروت بودم، شناختم. از من جوانتر بود و شاگرد همان دبیرستان لائیکی که من در آن درس می خواندم. چنین در ذهنم مانده است که پدرش کنسول ایران در دمشق بود. پسری بود چاق و چله، جسور و با ابتکار. با این که در کلاس دیگری بود غالبا به کلاس ما می آمد و برای بیرون رفتن یا شیطنت دسته جمعی پیشنهادهائی میداد. خبر ندارم بعد چه رشته ای را دنبال کرد، آنقدر میدانم که از بیروت به بلژیک و بعد به فرانسه رفت و بعد از آن هم به استخدام وزارت امور خارجه در آمد. من او را سي سال پس از دیدار های در بیروت، در تجمعی که برای ایجاد انجمن آفريقا - آسيا تشکیل شده بود، دوباره دیدم. به دلیل ماموریت هایی که در سفارتخانه ها و کنسولگریها به او داده بودند فرصت آموختن چند زبان مختلف را یافته بود: زبان های فرانسه، انگلیسی، ترکی و عربی را می دانست. در زمان ملاقات دوباره ما معاونت مدیر عامل شرکت ملی نفت را بر عهده داشت.
وقتی برای دیدارش به شرکت نفت و دفتر او رفتم، مختصری خصوصیات اخلاقیش را شناختم. چنین حس کردم که او فقط بر سطح مسائل می لغزد و به عمق مطالب هم کاری ندارد. تصمیمی که میگیرد متکی بر اصول نیست و برایش کافی است که از جذبه اش، که قابل انکار نبود، استفاده کند.
هویدا تا آنجا که من اطلاع دارم به هیچ کس آزاری نرسانده است ولی سوای خدماتی که به «دوستان» کرده، نیکی خاصی هم در حق کسی نکرده است.
در کابینه یکی از همین «دوستان»، يعني حسنعلی منصور، به وزارت اقتصاد رسید. کمتر از یک سال بعد، پس از ترور منصور، پادشاه هويدا را به نخست وزیری انتخاب کرد. این انتخاب کاملا قابل توجيه است: شاه پس از سرکوب جبهه ملی در سال های
۶۳ - ۱۹۶۲ و بازداشت مکرر ما، می خواست با استفاده از مردانی جدید بدون سابقه ای سیاسی یا شخصیتی بارز، یک طبقه دولتمرد و سیاستمدار جدید بسازد. بر سه نفر شخصا انگشت گذاشت: منصور، هویدا و خسروانی نامی که در زمان نخست وزیری مصدق رئیس دفتر من بود .
هویدا خوش برخوردتر، بازتر و گرمتر از منصور بود. هیچ کس از دفتر او ناراضی بیرون نمی رفت. من فکر می کنم که خوشروئی و خندانی او از نوعی بی مسئولیتی آب می خورد. نخست وزیری بود مطيع، بدون خم به ابرو آوردن پذیرفت که قانون اساسی فقط نقش کاغذ باشد تا پادشاه با خيال فارغ تمام مراحل انقلاب سفیدش را به اجرا در آورد، با هم بسیار خوب کنار می آمدند. گوئی مسئولیتی که بر عهده داشت متوجه او نبود. وقتی بودجه را عرضه می کرد کیفش را به نمایندگان مجلس نشان می داد و میگفت: «کارها انجام شد، باز سال دیگر با همين خدمت میرسم » . مجلس هم دیگر کاری نداشت جز آنکه لایحه را به تصویب برساند، همانطور که شخص هويدا هم در زمان گرفتن دستور از پادشاه فقط سر خم کرده بود. این اواخر عادت داشت بگوید: «فرماندهی دستور داده است». در کجای قانون اساسی کلمه «فرماندهی» را دیده بود، کسی نمی داند .
هم با نصیری و هم با ملکه روابط بسیار خوب داشت. با چه کسی روابط حسنه نداشت؟ در حفظ آشنایان و دوستان به نهایت کوشا بود. دفترش هیچ کسر و کمبودی نداشت. اگر فکر میکرد کسی به کارهای شاتوبریان 2 علاقمند است، دست خطی از این نویسنده را ......
ادامه دارد.....
🌐 #صفحه ۷۳ ، بخش #نخستوزیر_بلهقربانگو
📕 #کتاب_یکرنگی
📌 #خاطرات_شاپور_بختیار
📚 @national_librari