Anarchonomy dan repost
حال میلیاردرهای آمریکایی خوب نیست. با اینکه ابزار جادویی والاستریت باعث شده ثروتشون به عددهایی برسه که برای ذهن انسان قابل هضم نیست. یکیشون هر هفته یک بحران میانسالی رو تجربه میکنه. اون یکی میخواد رییسجمهور کل سیاره زمین بشه، در حالی که از بیشتر ساکنینش عصبانیه. اون یکی تقلا میکنه شبیه کابویها باشه، چون از زنها زخم خورده.
اما علتش اون کلیشه «پول خوشبختی نمیاره»، نیست. چون میاره. اما حالت نمیتونه خوب باشه اگه تنها چیزی که داری خوشبختیه. چیز دیگهای لازمه که بشه خوشبختی رو به حال خوب تبدیل کرد، و اون تواضعه. کسی که تو زندگیش تواضع رو تمرین نکرده، و به خودش فرصت تمرین کردنش هم نداده، حتی وقتی در خوشبختی کامله، کارهایی میکنه که آدمی که حالش خوبه انجام نمیده. آدم خوشبختی که روی کوهی از پول نشسته اما به یکی پول میده تا توی یک بازی کامپیوتری به جای اون بازی کنه، تا به نظر برسه غیر از پولدار بودن یه گیمر خوب هم است، حالش خوب نیست. تواضع درباره خم شدن جلوی دیگران به سبک ژاپنیها نیست. درباره خم شدن جلوی واقعیتهای دنیاست. یکی ازون واقعیتها اینه که «تو فقط توی بعضی چیزها خوبی. در بقیه چیزها، تقریبا همه از تو بهترند». چون دنیا همیشه اینجوری کار میکنه که مجموعهای از آدمهای درب و داغون، که هر کدوم فقط تو یه چیزی خوبند، بتونند کارهایی انجام بدن که از پس یک نفر برنمیاد. و این برنامهریزی خدایی که میخواسته همهچیز رو ناقص دربیاره، نیست. بلکه طبیعت دنیاییه که توش خدا بودن غیرممکنه. تواضع درباره اینه که یادت نره درب و داغونی. کسی که مجهز به این نوع از تواضع شد، با حداقل بودجه هم حالش خوب خواهد بود.
اما علتش اون کلیشه «پول خوشبختی نمیاره»، نیست. چون میاره. اما حالت نمیتونه خوب باشه اگه تنها چیزی که داری خوشبختیه. چیز دیگهای لازمه که بشه خوشبختی رو به حال خوب تبدیل کرد، و اون تواضعه. کسی که تو زندگیش تواضع رو تمرین نکرده، و به خودش فرصت تمرین کردنش هم نداده، حتی وقتی در خوشبختی کامله، کارهایی میکنه که آدمی که حالش خوبه انجام نمیده. آدم خوشبختی که روی کوهی از پول نشسته اما به یکی پول میده تا توی یک بازی کامپیوتری به جای اون بازی کنه، تا به نظر برسه غیر از پولدار بودن یه گیمر خوب هم است، حالش خوب نیست. تواضع درباره خم شدن جلوی دیگران به سبک ژاپنیها نیست. درباره خم شدن جلوی واقعیتهای دنیاست. یکی ازون واقعیتها اینه که «تو فقط توی بعضی چیزها خوبی. در بقیه چیزها، تقریبا همه از تو بهترند». چون دنیا همیشه اینجوری کار میکنه که مجموعهای از آدمهای درب و داغون، که هر کدوم فقط تو یه چیزی خوبند، بتونند کارهایی انجام بدن که از پس یک نفر برنمیاد. و این برنامهریزی خدایی که میخواسته همهچیز رو ناقص دربیاره، نیست. بلکه طبیعت دنیاییه که توش خدا بودن غیرممکنه. تواضع درباره اینه که یادت نره درب و داغونی. کسی که مجهز به این نوع از تواضع شد، با حداقل بودجه هم حالش خوب خواهد بود.