یه فامیل مادری داریم که زن و شوهر دختر عمو پسر عمو هستن، دختر بزرگشون رو سال ۶۸ به پسر همسایه که عاشق بهار شده بود شوهر دادن
بهار خیلی زیبا نبود ولی بسیار آروم و ماخود به حیا بود
پسر همسایه اما شر و دعوایی
مادر بهار خیلی دلش را نبود به این ازدواج، اما خب کاری هم نتونست بکنه تا روز عروسی
اون زمان جهاز رو یه روز قبل از مراسم میبردن خونه پدر داماد و یه اتاق واسه عروس دوماد میشد
مادر و خواهرای داماد از همه چی ایراد گرفتن و کلی متلک بار خانواده عروس کردن
روز عروسی وسط مراسم خودِ داماد با یکی از مهمونا دس به یقه شد عروس گریه می کرد و مادر و پدرش لب کج می کردند و چیزی نمیگفتند
شب که عروس دوماد رو دست به دست دادند مادر عروس خانم دخترش رو به بهانه ی آموزش شب زفاف برد خونه همسایه و نداد دسه داماد 😂😂
همون شب هم عروس رو بردن شهر دیگه
حدود پنج سال پروسهی طلاق طول کشید بهارِ شونزده ساله دیپلمش رو گرفت دانشگاه رفت سرکار رفت و در این مدت هیچ وقت به خونه نرفت وپیش برادرش موند
سی و یک سالش بود که با همکارش ازدواج کرد و الان یه پسر داره اما هر وقت کسی میخواست از یه خانم شرور نام ببره مثالش مادر بهار بود چون از نظر مردم باید ساخت و سوخت چون اینجور کارا بی آبروییه
بهار سالها با ترس و انگ زندگی کرد اما مادرش نذاشت این دختر نحیف و کم رو از پا بیوفته
*arezoo*
@lazhevrdi
بهار خیلی زیبا نبود ولی بسیار آروم و ماخود به حیا بود
پسر همسایه اما شر و دعوایی
مادر بهار خیلی دلش را نبود به این ازدواج، اما خب کاری هم نتونست بکنه تا روز عروسی
اون زمان جهاز رو یه روز قبل از مراسم میبردن خونه پدر داماد و یه اتاق واسه عروس دوماد میشد
مادر و خواهرای داماد از همه چی ایراد گرفتن و کلی متلک بار خانواده عروس کردن
روز عروسی وسط مراسم خودِ داماد با یکی از مهمونا دس به یقه شد عروس گریه می کرد و مادر و پدرش لب کج می کردند و چیزی نمیگفتند
شب که عروس دوماد رو دست به دست دادند مادر عروس خانم دخترش رو به بهانه ی آموزش شب زفاف برد خونه همسایه و نداد دسه داماد 😂😂
همون شب هم عروس رو بردن شهر دیگه
حدود پنج سال پروسهی طلاق طول کشید بهارِ شونزده ساله دیپلمش رو گرفت دانشگاه رفت سرکار رفت و در این مدت هیچ وقت به خونه نرفت وپیش برادرش موند
سی و یک سالش بود که با همکارش ازدواج کرد و الان یه پسر داره اما هر وقت کسی میخواست از یه خانم شرور نام ببره مثالش مادر بهار بود چون از نظر مردم باید ساخت و سوخت چون اینجور کارا بی آبروییه
بهار سالها با ترس و انگ زندگی کرد اما مادرش نذاشت این دختر نحیف و کم رو از پا بیوفته
*arezoo*
@lazhevrdi