🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت
قسمت قبلی
(2496) بنده خود خواند احمد در رشاد
جمله عـــــالَم را، بـــــخوان قُلْ يا عِباد
حضرت محمد(ص) همۀ جهان را بنده خود در امر هدایت می دانست. چنانکه در آیه 10 سورۀ زُمَر فرماید: قُلْ يَا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ: «بگو ای بندگان گروید من از خدایِ خود بترسید.»
(2497) عقلِ تو همچون شتربان، تو شتر
می کشانَد هر طـــــرف در حـــــکمِ مُرّ
عقل تو مانند شتربان است و تو مانند شتری به هر طرف که بخواهد تو را می کشاند. حتی تو را به سوی اوامری میبرد که برای تو تلخ است و ناگوار.
(2498) عقلِ عقلند اولیا و، عقل ها
بر مـــــثالِ اُشـــــتران تا انـــــتها
اولیاءالله، عقل عقول هستند و سایر عقل های بشری مانند شتران، تابع ساربان اند و محکوم و مطیع عقل گل.
(2499) اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار
یک قـــــلاووزست جانِ صد هـــــزار
باید با دیدۀ عبرت به آنان در نگری و آنگه خواهی دید که صد هزار جان را فقط یک تن پیشوایی و هدایت می کند.
(2500) چه قلاووز و چه اُشتربان؟ بیاب
دیـــــده ای، کـــــآن دیـــــده بیند آفتاب
مولانا در ابیات اخیر برای اولیاءالله، دو مثال آورد، ولی هر دو مثال را در بارۀ آنان، ناقص میشمرد: یکی مثال شتربان و دیگری راهنما و بلد بیابان که عده ای از مردم را به دنبال خود میبرد تا از بیراهه ها نجات دهد و به آبادی رساند. پس می گوید: اگر با دیده خودبینی بنگری، آن اولیاء نه طلایه دارند و نه شتربان «بلکه دیده ای بجوی که آفتاب را تواند دید.»
(2501) نک جهان در شب بمانده میخ دوز
منتظر، مـــــوقوفِ خـــــورشیدست روز
اینک جهان در شب جهالت فرو رفته و میخکوب شده است. و منتظر خورشید هدایت و روز ولایت گشته است.
(2502) اینت خورشیدی نهان در ذرّه ای
شـــــیرِ نـــــر در پـــــوستینِ بـــــرّه ای
این است خورشیدی که در ذرّۀ وجود آدمی پنهان شده و او مظهر عقل اکبر است، مانند اینکه شیر نری در پوستین بره فرو رفته است.
(2503) اینت دریای نهان در زیرِ کاه
پا بـــــرین کَه هین مَنهِ در اشتباه
این دریایی است که در زیر کاه، نهان شده، بهوش باش مبادا از روی اشتباه و غلط پایت را روی این کاه بگذاری.
(2504) اشتباهی و گمانی در درون
رحــــمتِ حــــق است بهرِ رهنمون
اشتباهات و گمان های ناصوابی که در درون آدمی است، در واقع رحمت حق است زیرا موجب بیداری و تنبه انسان می شود. و این گمان ها و لغزش ها، محرّک آدمی در فحص و جستجو و کشف حقیقت میشود.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - قصه خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتمِ طایی گذشته بود و نظیرِ خود نداشت
قسمت قبلی
(2496) بنده خود خواند احمد در رشاد
جمله عـــــالَم را، بـــــخوان قُلْ يا عِباد
حضرت محمد(ص) همۀ جهان را بنده خود در امر هدایت می دانست. چنانکه در آیه 10 سورۀ زُمَر فرماید: قُلْ يَا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ: «بگو ای بندگان گروید من از خدایِ خود بترسید.»
(2497) عقلِ تو همچون شتربان، تو شتر
می کشانَد هر طـــــرف در حـــــکمِ مُرّ
عقل تو مانند شتربان است و تو مانند شتری به هر طرف که بخواهد تو را می کشاند. حتی تو را به سوی اوامری میبرد که برای تو تلخ است و ناگوار.
(2498) عقلِ عقلند اولیا و، عقل ها
بر مـــــثالِ اُشـــــتران تا انـــــتها
اولیاءالله، عقل عقول هستند و سایر عقل های بشری مانند شتران، تابع ساربان اند و محکوم و مطیع عقل گل.
(2499) اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار
یک قـــــلاووزست جانِ صد هـــــزار
باید با دیدۀ عبرت به آنان در نگری و آنگه خواهی دید که صد هزار جان را فقط یک تن پیشوایی و هدایت می کند.
(2500) چه قلاووز و چه اُشتربان؟ بیاب
دیـــــده ای، کـــــآن دیـــــده بیند آفتاب
مولانا در ابیات اخیر برای اولیاءالله، دو مثال آورد، ولی هر دو مثال را در بارۀ آنان، ناقص میشمرد: یکی مثال شتربان و دیگری راهنما و بلد بیابان که عده ای از مردم را به دنبال خود میبرد تا از بیراهه ها نجات دهد و به آبادی رساند. پس می گوید: اگر با دیده خودبینی بنگری، آن اولیاء نه طلایه دارند و نه شتربان «بلکه دیده ای بجوی که آفتاب را تواند دید.»
(2501) نک جهان در شب بمانده میخ دوز
منتظر، مـــــوقوفِ خـــــورشیدست روز
اینک جهان در شب جهالت فرو رفته و میخکوب شده است. و منتظر خورشید هدایت و روز ولایت گشته است.
(2502) اینت خورشیدی نهان در ذرّه ای
شـــــیرِ نـــــر در پـــــوستینِ بـــــرّه ای
این است خورشیدی که در ذرّۀ وجود آدمی پنهان شده و او مظهر عقل اکبر است، مانند اینکه شیر نری در پوستین بره فرو رفته است.
(2503) اینت دریای نهان در زیرِ کاه
پا بـــــرین کَه هین مَنهِ در اشتباه
این دریایی است که در زیر کاه، نهان شده، بهوش باش مبادا از روی اشتباه و غلط پایت را روی این کاه بگذاری.
(2504) اشتباهی و گمانی در درون
رحــــمتِ حــــق است بهرِ رهنمون
اشتباهات و گمان های ناصوابی که در درون آدمی است، در واقع رحمت حق است زیرا موجب بیداری و تنبه انسان می شود. و این گمان ها و لغزش ها، محرّک آدمی در فحص و جستجو و کشف حقیقت میشود.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿