حسن معین - جامعه شناسی وجودی dan repost
زبان ملّی و برنامۀ آموزش زبانهای محلی
سید جواد طباطبایی - ۱۴ آذر ۱۳۹۵
ص ۱ از ۶
متولیان باید بدانند که این اجبار به تغییر هویت مردم آذربایجان عین از خود بیگانه ساختن آنان است، زیرا مردمی که هزار سال شاهنامه، دیوان حافظ و گلستان سعدی خواندهاند به آسانی به این جعل هویت برای خود تن در نخواهند داد و از این «تدبیرِ» داهیانۀ دولت جز «ناامیدی» از تدبیرهای او حاصل نخواهد شد! وانگهی، اگر، چنانکه برخی از رندان بر آنند، دولت «تدبیر و امید» دنبال جمعآوری رأی مردم این مناطق است، سخت در اشتباه است و میتواند امیدوار باشد که، اگر امکان اطلاع رسانی دربارۀ این توهینی که با این جعل تاریخ و سابقۀ زبانی به مردم آذربایجان میشود وجود داشته باشد، شکست او در این استانها حتمی است!
فرهنگ امروز/ سیدجواد طباطبایی:
سرانجام، در پی رایزنیهایی که دربارۀ آن چیز چندانی نمیدانیم، در هفتههای اخیر، وزارت علوم و فناوری برنامۀ آموزش زبان «ترکی آذری» را به دانشگاههای سه استانی که ساکنان آنها به این زبان تکم میکنند، اعلام کرد. این برنامه، تا جایی که من میتوانم بفهمم، از دیدگاه زبان ملّی و فرهنگ ایرانی، به شرحی که خواهم گفت، کمابیش با فاجعه پهلو میزند. به لحاظ نظری، وزارت علوم باید متولی حفظ و ترویج زبان و فرهنگ کشوری باشد که آن وزارتخانه بخشی از حکومت آن است. در این دهۀ اخیر که شعار «بومی سازی» علم در این سرزمین خواب از چشم دانشمندانی که بسیاری از آنان حتیٰ زبان ملّی را درست نمیتوانند بنویسند ربوده است، من، به عنوان یکی علاقهمندان به این بحث، پیوسته، چشم به این قطار، «که سیاست میبرد و چه خالی میرفت»، دوخته بودم که راهی کدام ترکستانی است و اینک با شگفتی بسیار میشنوم که برابر اطلاعیرسانی وزارت علوم گویا قطار به ایستگاه «دده قورقود» در قزاقستان رسیده است! من، با دنبال کردن بحثهای دربارۀ «بومی سازی»، و البته بحثهای حاشیهای آن بحث یکسره بیمعنا که به امری حیثیتی تبدیل شده، فکر کرده بودم که آنچه در این بحث کم داریم مقاله– و– انشاء نویس دربارۀ «بومی سازی» نیست، بلکه قطبنمایی است تا متولیان «بومی سازی»، از همان آغاز، برای اتلاف منابع و امکانات کشور، مردم سه استان کشور را روانۀ «ترکستانِ» قزاقستان نکنند. اینکه متولیان وزارت علوم کشوری مانند ایران ندانند که راهیابی در علوم و فرهنگ نیازمند قطبنمایی است تا مبادا آن راهی که میروند به ایستگاه «دده قورقود» ختم نشود خود یکی از عجایب زمانۀ عسرت در تاریخ فرهنگ کشور است، اما اینکه معاون همان وزارت خانه اعلام کند که «ایجاد این رشتهها در راستای سیاستهای دولت تدبیر و امید و مبنی بر توجه به فرهنگها و اقوام مختلف است»، خواننده و شنوندۀ این بیاناتِ داهیانه را دستخوش «حیرت اندر حیرت» میکند. برای من اهمیتی ندارد که دولت «تدبیر و امید» با چنین برنامهای تیشه به ریشۀ خود بزند؛ آنچه برای من –– و ما –– مهم است این است که چرا دولتِ «تدبیر» در امرِ خیرِ «توجه به فرهنگها و اقوام» از «ما»ها –– مردم آذربایجان –– مایه میگذارد!؟
به این نکتۀ اخیر پائینتر خواهم برگشت، اما از باب اطلاع رسانی دربارۀ مرتبۀ خیالبافی آن معاونت محترم عبارت او را در ادامۀ مطلبی که از او نقل کردم میآورم که فرمودهاند : «بستر جذب دانشجویان خارجی علاقهمند به تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات آذری نیز آماده شده است و ...» آیا آن معاون وزارت علوم کشور ایران به راستی گمان میکند که دانشجویان خارجی پشت مرزهای ایران صف کشیدهاند و منتظر هستند وزارت متبوع او، که حتیٰ توانایی آموختن زبان ملّی به استادان دانشگاههای کشور را ندارد، بستر آشنایی آنان با «دده قورقود» از قزاقستان، «کتیبههای اورخون و کول تکین» از مغولستان، مثنوی «قوتا دقو بیلیق» قیرقیزستان و ... را فراهم کند؟ پرسش من این است که اگر آن وزارتخانه چنین امکاناتی دارد چرا در دهههای گذشته این همه به بسته شدن کرسی زبان و ادب فارسی در کشورهای راقیه بیاعتناء بوده است؟
سید جواد طباطبایی - ۱۴ آذر ۱۳۹۵
ص ۱ از ۶
متولیان باید بدانند که این اجبار به تغییر هویت مردم آذربایجان عین از خود بیگانه ساختن آنان است، زیرا مردمی که هزار سال شاهنامه، دیوان حافظ و گلستان سعدی خواندهاند به آسانی به این جعل هویت برای خود تن در نخواهند داد و از این «تدبیرِ» داهیانۀ دولت جز «ناامیدی» از تدبیرهای او حاصل نخواهد شد! وانگهی، اگر، چنانکه برخی از رندان بر آنند، دولت «تدبیر و امید» دنبال جمعآوری رأی مردم این مناطق است، سخت در اشتباه است و میتواند امیدوار باشد که، اگر امکان اطلاع رسانی دربارۀ این توهینی که با این جعل تاریخ و سابقۀ زبانی به مردم آذربایجان میشود وجود داشته باشد، شکست او در این استانها حتمی است!
فرهنگ امروز/ سیدجواد طباطبایی:
سرانجام، در پی رایزنیهایی که دربارۀ آن چیز چندانی نمیدانیم، در هفتههای اخیر، وزارت علوم و فناوری برنامۀ آموزش زبان «ترکی آذری» را به دانشگاههای سه استانی که ساکنان آنها به این زبان تکم میکنند، اعلام کرد. این برنامه، تا جایی که من میتوانم بفهمم، از دیدگاه زبان ملّی و فرهنگ ایرانی، به شرحی که خواهم گفت، کمابیش با فاجعه پهلو میزند. به لحاظ نظری، وزارت علوم باید متولی حفظ و ترویج زبان و فرهنگ کشوری باشد که آن وزارتخانه بخشی از حکومت آن است. در این دهۀ اخیر که شعار «بومی سازی» علم در این سرزمین خواب از چشم دانشمندانی که بسیاری از آنان حتیٰ زبان ملّی را درست نمیتوانند بنویسند ربوده است، من، به عنوان یکی علاقهمندان به این بحث، پیوسته، چشم به این قطار، «که سیاست میبرد و چه خالی میرفت»، دوخته بودم که راهی کدام ترکستانی است و اینک با شگفتی بسیار میشنوم که برابر اطلاعیرسانی وزارت علوم گویا قطار به ایستگاه «دده قورقود» در قزاقستان رسیده است! من، با دنبال کردن بحثهای دربارۀ «بومی سازی»، و البته بحثهای حاشیهای آن بحث یکسره بیمعنا که به امری حیثیتی تبدیل شده، فکر کرده بودم که آنچه در این بحث کم داریم مقاله– و– انشاء نویس دربارۀ «بومی سازی» نیست، بلکه قطبنمایی است تا متولیان «بومی سازی»، از همان آغاز، برای اتلاف منابع و امکانات کشور، مردم سه استان کشور را روانۀ «ترکستانِ» قزاقستان نکنند. اینکه متولیان وزارت علوم کشوری مانند ایران ندانند که راهیابی در علوم و فرهنگ نیازمند قطبنمایی است تا مبادا آن راهی که میروند به ایستگاه «دده قورقود» ختم نشود خود یکی از عجایب زمانۀ عسرت در تاریخ فرهنگ کشور است، اما اینکه معاون همان وزارت خانه اعلام کند که «ایجاد این رشتهها در راستای سیاستهای دولت تدبیر و امید و مبنی بر توجه به فرهنگها و اقوام مختلف است»، خواننده و شنوندۀ این بیاناتِ داهیانه را دستخوش «حیرت اندر حیرت» میکند. برای من اهمیتی ندارد که دولت «تدبیر و امید» با چنین برنامهای تیشه به ریشۀ خود بزند؛ آنچه برای من –– و ما –– مهم است این است که چرا دولتِ «تدبیر» در امرِ خیرِ «توجه به فرهنگها و اقوام» از «ما»ها –– مردم آذربایجان –– مایه میگذارد!؟
به این نکتۀ اخیر پائینتر خواهم برگشت، اما از باب اطلاع رسانی دربارۀ مرتبۀ خیالبافی آن معاونت محترم عبارت او را در ادامۀ مطلبی که از او نقل کردم میآورم که فرمودهاند : «بستر جذب دانشجویان خارجی علاقهمند به تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات آذری نیز آماده شده است و ...» آیا آن معاون وزارت علوم کشور ایران به راستی گمان میکند که دانشجویان خارجی پشت مرزهای ایران صف کشیدهاند و منتظر هستند وزارت متبوع او، که حتیٰ توانایی آموختن زبان ملّی به استادان دانشگاههای کشور را ندارد، بستر آشنایی آنان با «دده قورقود» از قزاقستان، «کتیبههای اورخون و کول تکین» از مغولستان، مثنوی «قوتا دقو بیلیق» قیرقیزستان و ... را فراهم کند؟ پرسش من این است که اگر آن وزارتخانه چنین امکاناتی دارد چرا در دهههای گذشته این همه به بسته شدن کرسی زبان و ادب فارسی در کشورهای راقیه بیاعتناء بوده است؟