دستهامان را در باد رها کنیم
شاید
این دستهای پیر
بتوانند
از درخت
گیلاس بچینند
شاید
از سرگردانی رها شویم
و
به دنبال پروانهها
در باد بدویم
هرچه بود آرزو بود
که رخ نداد
فقط. دستهای ما در اتفاقات
آلوده شد
آن قدر آلوده
که ما از نگاه کردن به آنها
هراس داشتیم
با دستهای آلوده
از پلههای اضطراری
بالا رفتیم
که شاید
ثانیهای خود را فراموش کنیم
شب از ما میگریخت
به صبح نزدیک میشدیم
در میدان شهر
به دنبال کبریت روشنی بودیم
که سیگارهای نم گرفته و بدبو را
روشن کنیم.
احمدرضا احمدی
@Honare_Eterazi
شاید
این دستهای پیر
بتوانند
از درخت
گیلاس بچینند
شاید
از سرگردانی رها شویم
و
به دنبال پروانهها
در باد بدویم
هرچه بود آرزو بود
که رخ نداد
فقط. دستهای ما در اتفاقات
آلوده شد
آن قدر آلوده
که ما از نگاه کردن به آنها
هراس داشتیم
با دستهای آلوده
از پلههای اضطراری
بالا رفتیم
که شاید
ثانیهای خود را فراموش کنیم
شب از ما میگریخت
به صبح نزدیک میشدیم
در میدان شهر
به دنبال کبریت روشنی بودیم
که سیگارهای نم گرفته و بدبو را
روشن کنیم.
احمدرضا احمدی
@Honare_Eterazi