هنر اعتراضی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


کانال «هنر اعتراضی» بر آن‌ست تا در حد توان خود به جمع‌آوری آن‌دسته از آثار هنری، مقاله‌ها و تحلیل‌های پیرامون آن بپردازد که بر بستر جنبش‌ها و اعتراضات اجتماعی تولید شده و می‌شوند. اگر مطالب کانال را مفید ارزیابی می‌کنید؛ آن را به دوستان خود نیز معرفی کنید

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


داستان شب🌺

" سفر شبانه "

نوشته ی " آلبا دسس پدس "

@Honare_Eterazi




بر پوست یک نارنج


و توانستم هم‌چنان‌ که بر پوست یک نارنج
به خواب رفته بودم
مردگان را ببینم
که نه از بویی تازه می‌شدند و نه از رنگی.
و هنوز، تکه‌یی از آسمان مفقوده بود که بود
راهی برای ارابه‎ی نعش‌کش
که زمین یک‌روزه را از زهدان به قبرستان برد
و از قبرستان به زهدان.
می‌خواستم در جوهری‌ترین تنهایی خویش گریه کنم
اما چه باد سردی
از لابه‌لای جهانِ بی‌پود زوزه می‌کشید
و چهره‌ام - چون ابری به توفان‌ها -
ره‌سپار زمینی بود
که انسان نخستین، خمیده بر آن
لحظه‌یی دیگر
اولین آه را تجربه می‌کرد.

ارابه‌ها به رفت و آمد
و هزاران عاشق بی‌سر
نارنج از من چیده بودند
و به گورهای خود بازمی‌گشتن.


بهزاد خواجات

@Honare_Eterazi


ترکیب خلاقانه‌ی عکسها

برشِ کوتاهی از زندگی انسان معاصر

@Honare_Eterazi


ترکیب خلاقانه‌ی عکسها

برشِ کوتاهی از زندگی انسان معاصر

@Honare_Eterazi


هنر اعتراضی dan repost
Bijan_namehzendan.pdf
127.2Kb
نامه ای از زندان/بیژن جزنی

@Honare_Eterazi


«قلبِ من»

روی سینه‌ام پانزده زخم وجود دارد!
در سینه‌ام پانزده چاقوی دسته‌دار فرورفت
قلبِ من باز هم می‌تپد
قلبِ من باز خواهد تپید!

روی سینه‌ام پانزده زخم وجود دارد!
آب‌های تیره و تاریک
مثل مارهای سیاهِ لغزان
در هر پانزده زخمِ من فرورفت
دریای سیاه
و آب‌های تیره و خون‌آلود
می‌خواهند مرا خفه‌ کنند!

در سینه‌ام پانزده چاقوی دسته‌دار فرورفت
قلبِ من باز هم می‌تپد
قلبِ من باز خواهد تپید!

روی سینه‌ام پانزده زخم وجود دارد!
سینه‌ی مرا از پانزده جای آن سوراخ کردند
گمان کردند که قلبِ من به سببِ این غم و اندوه
دیگر نخواهد تپید
قلبِ من باز هم می‌تپد
قلبِ من باز خواهد تپید!

پانزده شعله از پانزده زخمِ من زبانه کشید
در سینه‌ام پانزده چاقوی دسته‌دار فروشکست
قلبِ من
مثل پرچمی خونین می‌تپد
و خواهد تپید!


ناظم حکمت 
مترجم:ابوالفضل پاشا

@Honare_Eterazi


كيف حالك ؟؟
- إذا كان هذا مجرد سؤال فأنا بخير ..
- أما إذا كان الأمر يهمك فعلاً
فأنا محطم من الداخل ،
الأيام مملة ، المستقبل مجهول ،
نوم غير منتظم ، جسد مرهق ،
أمنيات تترتب تحت الوسائد ،
والأيام تمر ولا شيء جديد ..

حالت چطوره؟
-اگه اين فقط يه سوال باشه،
من خوبم…
- اما اگه واقعاً برات مهمه،
من از درون،
ويرانم!
روزها كسل كننده اند،
آينده نا معلومه…
خوابم به هم ريخته ست!!
تنم خسته،
و آرزوهايم ،
زير بالشت ها،
مرتب شده اند( و محقق نمى شوند!)…
روزها مى گذرند،
و اتفاق جديدى هم،
نيست!!…

نجيب محفوظ
ترجمه: االف تالیا

@Honare_Eterazi


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🎬 اتللو در سرزمین عجایب،
نویسنده: غلامحسین ساعدی
کارگردان: ناصر رحمانی نژاد،
بازیگران: میترا مینوئی، زیتلا کیهان، حمید مانی، هومن آذرکلاه، میر علی حسینی، مسعود اسدالهی، علی کامرانی و ...


@Honare_Eterazi


داستان شب🌺

" سوداگر بزرگ "

نوشته ی " سامرست موآم "

@Honare_Eterazi


گرافیتی از چهره‌ی «غلامحسین ساعدی»

تهران

@Honare_Eterazi


گرافیتی از چهره‌ی «غلامحسین ساعدی»

تهران، خیابان دلگشا

@Honare_Eterazi


هنر اعتراضی dan repost
اسیر ٬ تابلویی از بیژن جزنی

@Honare_Eterazi


" پرنیان شفق "

شاعر سرود : سیاگزار برلیان
آهنگساز : مهرداد بران
خواننده : داوود شراره ها ( با همراهی گروه کر ارکستر دانشجویان ایرانی واشنگتن )

زمستان 1357

@Honare_Eterazi


هنر اعتراضی dan repost
jazani-dastane-babak-va-maziar.pdf
4.0Mb
داستان بابک و مازیار
نوشته‌ی «بیژن جزنی»

@Honare_Eterazi


هنر اعتراضی dan repost
داستان بابک و مازیار
نوشته‌ی «بیژن جزنی»

@Honare_Eterazi

دریافت متن کتاب 👇👇


نمایش صوتی " مستاجر " بر اساس داستانی از «تئودور داستایوفسکی»

@Honare_Eterazi


ترکیب خلاقانه‌ی عکسها

برشِ کوتاهی از زندگی انسان معاصر

@Honare_Eterazi


Ketab-e-Bistoon.pdf
3.2Mb
کتاب بیستون
گردآورنده: علی‌اشرف درویشیان


@Honare_Eterazi


دست‌هامان را در باد رها کنیم
شاید
این دست‌های پیر
بتوانند
از درخت
گیلاس بچینند
شاید
از سرگردانی رها شویم
و
به دنبال پروانه‌ها
در باد بدویم
هرچه بود آرزو بود
که رخ نداد
فقط. دست‌های ما در اتفاقات
آلوده شد
آن قدر آلوده
که ما از نگاه کردن به آن‌ها
هراس داشتیم
با دست‌های آلوده
از پله‌های اضطراری
بالا رفتیم
که شاید
ثانیه‌ای خود را فراموش کنیم
شب از ما می‌گریخت
به صبح نزدیک می‌شدیم
در میدان شهر
به دنبال کبریت روشنی بودیم
که سیگارهای نم گرفته و بدبو را
روشن کنیم.

احمدرضا احمدی

@Honare_Eterazi


گفتم: چه معنی می‌دهد؟
هفته هفت روز است
هشت روزش را
کارگرها
بازنشسته‌ها
معلم‌ها
پرستارها
و کارمندها
در خیابان‌ها اعتراض و تجمع دارند!
گفت: یعنی
سیاست‌های دیکته شده‌ی
سازمانِ تجارت جهانی
صندوقِ بین المللی پول
و بانکِ جهانی
که حاکمانِ ما
مو به مو اجرایش کرده‌اند
جز گسترشِ فقر
محرومیت از امکاناتِ بهداشتی و آموزشی
گرانی،
تورم،
و نارضایتی گسترده در تمامِ عرصه‌ها
رهاوردی نداشته
ندارد-
و نخواهد داشت!
گفتم: معلولان که بر ویلچر نشسته
با شعارِ: معلول بپاخیز
برای رفع تبعیض؛
به خیابان زده‌اند یعنی چه!؟
گفت: این دیگر، معنایی ندارد
جز:
حاکمان خاک بر سرتان
با این...
حکمرانی؛
پاسخِ آخرِش عادی بود، معمولی
اما
بد وُ بیراه نبود-
خندیدم.

«فلزبان»


t.me/Honare_Eterazi

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.