شبانه dan repost
#پارت56
به دوست بابا نگاه کردم و به سمتش رفتم
_سلام دختر گل حالت چطوره
با لبخند خم شدم و گونه ش رو بوسیدم
_سلام ...مرسی خوبم شما خوبین ؟
خندید و لپمو کشید
_منم خوبم عمو..
بابا رفته بود پایین تا بسته مورد نظرشو بگیره برای همین یکم شجاع شدم
_میشه بهم نگی عمو منکه برادر زاده ت نیستم
بینیمو با دو انگشتش کشید
_چی دوست داری بگم بهت خانوم کوچولو
تو چشماش زل زدم و دل و زدم به دریا
_خانومم
شوکه نگاهم کرد که سریع رو پاهاش نشستم
_برام مهم نیست تو ۳۸ سالته من خیلی عاشقتم
سعی کرد منو از خودش جدا کنه که سفت بهش چسبیدم
_تو شوهرم بای حتی بین خودمون
منم فول میدم وظایف شوهرداریمو بجا بیارم
دستمو روی مریش گذاشتم و اروم ماساژش دادم
_پاشو
https://t.me/joinchat/AAAAAFO-9aOxB5CQYJDIVQ
به دوست بابا نگاه کردم و به سمتش رفتم
_سلام دختر گل حالت چطوره
با لبخند خم شدم و گونه ش رو بوسیدم
_سلام ...مرسی خوبم شما خوبین ؟
خندید و لپمو کشید
_منم خوبم عمو..
بابا رفته بود پایین تا بسته مورد نظرشو بگیره برای همین یکم شجاع شدم
_میشه بهم نگی عمو منکه برادر زاده ت نیستم
بینیمو با دو انگشتش کشید
_چی دوست داری بگم بهت خانوم کوچولو
تو چشماش زل زدم و دل و زدم به دریا
_خانومم
شوکه نگاهم کرد که سریع رو پاهاش نشستم
_برام مهم نیست تو ۳۸ سالته من خیلی عاشقتم
سعی کرد منو از خودش جدا کنه که سفت بهش چسبیدم
_تو شوهرم بای حتی بین خودمون
منم فول میدم وظایف شوهرداریمو بجا بیارم
دستمو روی مریش گذاشتم و اروم ماساژش دادم
_پاشو
https://t.me/joinchat/AAAAAFO-9aOxB5CQYJDIVQ