مجله دیالکتیک dan repost
گفتی دوستت دارم،
و رفتی،
من حیرت کردم.
از دور سایههایی
غریب میآمد از جنس دلتنگی،
و اندوه و غربت و تنهایی و شاید عشق.
با خود گفتم
هرگز دوستت نخواهم داشت،
گفتم عشق را نمیخواهم،
ترسیدم و گریختم،
رفتم تا پایان هر چه که بود،
و گم شدم.
و اینـــها،
پیش از قصهی لبخند تـو بود.
👤مصطفی مستور
💟@dialecticofsolitude
و رفتی،
من حیرت کردم.
از دور سایههایی
غریب میآمد از جنس دلتنگی،
و اندوه و غربت و تنهایی و شاید عشق.
با خود گفتم
هرگز دوستت نخواهم داشت،
گفتم عشق را نمیخواهم،
ترسیدم و گریختم،
رفتم تا پایان هر چه که بود،
و گم شدم.
و اینـــها،
پیش از قصهی لبخند تـو بود.
👤مصطفی مستور
💟@dialecticofsolitude