#غربت_زیبا
#پارت_62
خوب قرار بود حرف بزنیم!
ـ راستش کار یاسین نیست.
ـ از کجا میدونی ؟
ـ چون زن گرفته و داره کار میکنه دنبال بلایی سر تو بیاره نیست.
ـ خب به هر حال اونجا بمون!
ـ راستش راهم نداد اینارو هم به زور از زیر زبون یکی از کارمند هاش کشیدم بیرون.
ـ لعنت !!!!!
ـ ولی مطمئن باش کار اون نیست.
ـ یعنی کار امیره ؟
ـ شاید!
نمیدونم من.
ـ باشه ممنون.
میتونی بری پول هم برات میزنم زحمت کشیدی ممنون.
ـ باشه.
بلند شدم و رفتم سمت اتاقمو و گفتم:
ـ حالا هم میتونی بری!!
خداحافظ.
و رفتم داخل اتاق خودمو انداختم رو تخت
و گوشیمو برداشتم و دیدم محسن تک انداخته!
زنگ زدم اما جواب نداد!
ده باز زنگ زدم جواب نداد!
چرا جواب نمیداد ؟!
چیزیش نشده باشه ؟
پسره ی خر چرا جواب نمیداد ؟
نگران بلند شدم و لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون.
چش شده ؟
زنگ زدم خواهرش اونم جواب نداد
براش پیام نوشتم چیزی شده؟
زنگ زدی جواب نمیدی الان ؟
بازم پیامی نوشتم:
-نگرانتم کجایی احمق ؟
بازم جوابی نداد.
از خونه زدم بیرون که صدای اسمس اومد!
گوشی رو از جیبم در آوردم
و دیدم محسن پیام داده:
-نگران نباش
اشتباه زنگ زدم ببخشید!!
نمیتونم تلفنی حرف بزنم.
باشه ای نوشتم و گوشی رو گذاشتم داخل جیبم.
و رفتم سمت شرکت
امروز باید نرگس رو میدیدم!
و باهاش حرف میزدم
باید میرفتم سراغ امیر
حسم میگفت اونجاست......
___
*نفس
زل زده بودم به گوشی که
دوباره ی صدای دعوای امیر و نرگس اومد:
-من میخوام اون اتاق رو ببینم
فهمیدی ؟!!
-نرگس گمشو توو اتاقت.
-نمیرم!
یهو همه ی صدا ها قطع شد جز جیغ و داد نرگس!!!
ولم کن امیر !!!!!!!!!
-با تو نباید خوب حرف زد جنبه نداری!!!!
و بعد دیگه نرگس چیزی نگفت.........
🌑 @Dark_moon_story
#پارت_62
خوب قرار بود حرف بزنیم!
ـ راستش کار یاسین نیست.
ـ از کجا میدونی ؟
ـ چون زن گرفته و داره کار میکنه دنبال بلایی سر تو بیاره نیست.
ـ خب به هر حال اونجا بمون!
ـ راستش راهم نداد اینارو هم به زور از زیر زبون یکی از کارمند هاش کشیدم بیرون.
ـ لعنت !!!!!
ـ ولی مطمئن باش کار اون نیست.
ـ یعنی کار امیره ؟
ـ شاید!
نمیدونم من.
ـ باشه ممنون.
میتونی بری پول هم برات میزنم زحمت کشیدی ممنون.
ـ باشه.
بلند شدم و رفتم سمت اتاقمو و گفتم:
ـ حالا هم میتونی بری!!
خداحافظ.
و رفتم داخل اتاق خودمو انداختم رو تخت
و گوشیمو برداشتم و دیدم محسن تک انداخته!
زنگ زدم اما جواب نداد!
ده باز زنگ زدم جواب نداد!
چرا جواب نمیداد ؟!
چیزیش نشده باشه ؟
پسره ی خر چرا جواب نمیداد ؟
نگران بلند شدم و لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون.
چش شده ؟
زنگ زدم خواهرش اونم جواب نداد
براش پیام نوشتم چیزی شده؟
زنگ زدی جواب نمیدی الان ؟
بازم پیامی نوشتم:
-نگرانتم کجایی احمق ؟
بازم جوابی نداد.
از خونه زدم بیرون که صدای اسمس اومد!
گوشی رو از جیبم در آوردم
و دیدم محسن پیام داده:
-نگران نباش
اشتباه زنگ زدم ببخشید!!
نمیتونم تلفنی حرف بزنم.
باشه ای نوشتم و گوشی رو گذاشتم داخل جیبم.
و رفتم سمت شرکت
امروز باید نرگس رو میدیدم!
و باهاش حرف میزدم
باید میرفتم سراغ امیر
حسم میگفت اونجاست......
___
*نفس
زل زده بودم به گوشی که
دوباره ی صدای دعوای امیر و نرگس اومد:
-من میخوام اون اتاق رو ببینم
فهمیدی ؟!!
-نرگس گمشو توو اتاقت.
-نمیرم!
یهو همه ی صدا ها قطع شد جز جیغ و داد نرگس!!!
ولم کن امیر !!!!!!!!!
-با تو نباید خوب حرف زد جنبه نداری!!!!
و بعد دیگه نرگس چیزی نگفت.........
🌑 @Dark_moon_story