پرستش
با صدای داریوش | شعر : روزبه بمانی
آهنگ و تنظیم : علیرضا افکاری
سال انتشار : ۱۳۹۴
«پرستش» یه اعتراف عاشقانه است؛ صدایی که از اعماق یه دل بیپناه بلند میشه. ترانهای که انگار شاعر توش از درون خودش فرار کرده و به تنها پناه امنی که میشناسه، یعنی معشوق، پناه برده.
اولین مصرعهای ترانه به ما یه تصویر واضح میده: «به وسعتت جهانمو شکنجه زار میکنم...»
اینجا شاعر داره نشون میده که معشوق براش تبدیل شده به یه نیروی مطلق، نیرویی که حتی عذاب کشیدن برای اون، خودش یه جور عبادته. پرستش معشوق اینجا دیگه انتخاب نیست، یه سرنوشته.
وقتی میگه: «من از نگاه کردنت پرستشو شناختم / خدارو سجده میکنم از این بُتی که ساختم»
اینجاست که شاعر خیلی صادقانه از جایی حرف میزنه که عشق، مرز بین آدم و خدا رو محو کرده. بت معشوقش اونقدر مقدسه که خودش ناخودآگاه، با نگاهی، با حضوری، از جنس سجده و نیایش میشه.
در ادامه، شاعر یه جورایی التماس میکنه: «به من بهانهای بده که کم شه باورم به تو...»
این جمله ترکیبیه از استیصال و دلبستگی. انگار شاعر خودش هم فهمیده که این عشق داره اونو میسوزونه، اما بازم ازش نمیتونه دل بکنه. پناه میبره، ولی به همون کسی که خودش دلیل فرارشه.
و وقتی میخونه: «چنان بریدم از خودم که از هوای تو پُرم...»
دقیقاً اون لحظهس که میفهمی این آدم دیگه مال خودش نیست. توی نفسهاش، توی نگاهش، فقط یه نفر جا خوش کرده. معشوق شده دنیای کوچیک و بزرگش.
«ثواب میکنم تویی، گناه میکنم تویی»
این یکی از قویترین جملههای ترانهست. شاعر جایی ایستاده که دیگه مرز بین خوب و بد، درست و غلط براش محو شده. همه چیزش رنگ اون آدم رو گرفته.
ملودی آروم و احساسی علیرضا افکاری، فضای این شعر رو دقیقاً همونجوری که باید، بغل کرده. با هر نت، بیشتر غرق میشی توی این عشق بیسرانجام، اما پر از تقدس.
اما چیزی که «پرستش» رو واقعاً خاص کرده، اجرای داریوشه. صدای گرم و گرفتهی داریوش توی این ترانه درست مثل دعا خوندن میمونه. هر واژه رو با یه بغض آروم ادا میکنه و به شنونده این حس رو منتقل میکنه که داره حرف دل خودش رو میزنه. اجرای داریوش باعث شد این ترانه خیلی زود تو دل مخاطبها جا باز کنه و خیلیها «پرستش» رو یکی از بهترین کارهای دورهی جدید کاری داریوش بدونن.
«پرستش» یه زمزمهی آرومه برای تمام اونایی که عشق رو عبادت کردن، حتی وقتی میدونستن شاید آخرش فقط سوختن باشه.
@Deghbalifan@Dariush0Atfsdaa