آگهی فروش کتاب dan repost
غارتزده
خنجر از پشت خورده و
به حراج گذارده شدهایم
بال سیاه مرگ
دل آسمان را میدرد
و درد درماندگی
به مغز استخوانمان رسیده است
پس چرا
تن به یأس نمیدهیم؟
روزهنگام
گیلاسهای جنگل نزدیک
بوی تابستان را به شهر میآورند
و شبهنگام
خوشهخوشه ستارههای نو
در ژرفای آسمان زلال
میدرخشند
و معجزه
بر فرزا آلونکهای فرسوده و غبارگرفته
چندان پایین میآید
که میتوانی دست دراز کنی و
بچینی...
معجزهای که هیچگاه
طعمش را نچشیدهایم
اما قرنهاست
آتشش
سینههامان را شعلهور میسازد.
آنا آخماتووا - ۱۹۲۱
ترجمهٔ حمیدرضا آتشبرآب
══ @KetabPandora ══
خنجر از پشت خورده و
به حراج گذارده شدهایم
بال سیاه مرگ
دل آسمان را میدرد
و درد درماندگی
به مغز استخوانمان رسیده است
پس چرا
تن به یأس نمیدهیم؟
روزهنگام
گیلاسهای جنگل نزدیک
بوی تابستان را به شهر میآورند
و شبهنگام
خوشهخوشه ستارههای نو
در ژرفای آسمان زلال
میدرخشند
و معجزه
بر فرزا آلونکهای فرسوده و غبارگرفته
چندان پایین میآید
که میتوانی دست دراز کنی و
بچینی...
معجزهای که هیچگاه
طعمش را نچشیدهایم
اما قرنهاست
آتشش
سینههامان را شعلهور میسازد.
آنا آخماتووا - ۱۹۲۱
ترجمهٔ حمیدرضا آتشبرآب
══ @KetabPandora ══