«اما حالا دیگر نه، عصبانی نیستم. عصبانیت و اساساً هر شدتی مال آدمهای امیدوار است و گاه ساده لوح. مال آن زمانم بود که تنها لباس جاماندهات در خانهام هنوز بوی تن تو را داشت و من دیوانه وار میخواستم تا زمانی که تو برمیگردی بویت را در میان تارو پودش نگه دارم. مانند نگاه داشتن آبی در مشت که از لای انگشتان میچکد.»
از نامه های گلاویژ به حسین دریابندی