«دلم میخواهد هر دو گرسنه باشیم و پول کافی داشته باشیم و خودمان را به یک رستوران خلوت و پاکیزه برسانیم و آنچه دلمان میخواهد از خوردنی و آشامیدنی و مخصوصاً انجیر و خیار تر و معطر و انگور سلطانی و شربتهایی که فقط در ایران پیدا میشود روی میز بیاید و پهلوی هم بنشینیم و دست همدیگر را بگیریم و ساکت بمانیم ولی صدای قلب یکدیگر را بشنویم و ضربان خون را در رگهای دست و بازوی یکدیگر احساس کنیم »
از نامه های محمد علی جمالزاده به محمود دولتآبادی