Postlar filtri


دلا
خموشی
چرا


گریه را به مستی
بهانه کردم






تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من

آن زمانی که تو را سایه پروانه نبود

من جدا از تو نبودم بخدا در همه عمر

قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود




می گذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من و گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو






دیگه دنیا واسه من تاریکه
زندگی کوره رهی باریکه




تو بر من ای فلک بیداد کردی
دل شاد مرا ناشاد کردی
شکستی در گلویم شوق آواز
نصیبم، نصیبم ناله و فریاد کردی
ای خدا، ای خدا، ای خدا
دیگه دنیا واسه من تاریکه
زندگی کوره رهی باریکه
آخر قصه ی من نزدیکه
این منم از همه جا وا مانده
از همه مردم دنیا رانده
رانده و خسته و تنها مانده






Couse your the reason I believe in faith
Your my paradise
🦋


چو اسیر دام توام، رام توام، ای محرم رازم

منم آن شمعی که زشب تا به سحر در سوز وگدازم

ای فتنه بکش یا بنوازم

بی گناهم، بده پناهم، کز موی تو آشفته ترم




هرگز نمیشد باورم
#سه_تار


هرگز نمیشد باورم…
این برف پیری بر سرم؛ سنگین نشیند چنین
من بودم و دل بود و می…
آوازِ من؛ آوای نی
هر گوشه میزد، طنین
اکنون منم حیران!
ز عمر رفته سرگردان؛ ای خدای من!
با این تن خسته؛ هزاران ناله بنشسته در صدای من

ای عشق نافرجام من، رفتی کجا؟
ای آرزوی خام من، رفتی کجا؟
آن دوره آشفتگی های تو کو؟
ای عمر نا آرام من، رفتی کجا؟
تو بخوان شب همه شب برایم، ای مرغِ سحر
که دل خسته من در آمد از سینه به در
تو سبک بالی و من؛ اسیر بشکسته پرم
تو پر از شوری و من؛ ز عالمی خسته ترم

تو بخوان؛ تو بخوان…
به گوش اهل جهان
که خبر شود از شتابِ این کاروان



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.