💥در کشاکش کلاه و عمامه...!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅امروز ۲۵ آذر روزی که رضاشاه بر تخت مرمر نشست در ۱۳۰۴ش.
قبلا در این مورد نوشته ام این مقاله.
در این پست به یکی از موضوعات تجدد آمرانه او یعنی کلاه پهلوی برای مردان میپردازم.
♦️بخاطر عامل جغرافیایی و همسایگی ترکیه با اروپا، ترکها در اکثر زمینه ها در جذب الگوهای غربی، جلوتر از ایرانیان بودند. این در مورد کلاه نیز صدق می کند.
البته مخالفتها با آن به عنوان لباس کافران در هر دو کشور از سوی سنتی ها وجود داشته، حتی در ترکیه منجر به شورش ۱۸۰۷م و خلع سلطان سلیم سوم گردید.
در ایران مخالفت علما با رواج پوتین از سوی عباس میرزا بخاطر این بود که مَس پا را در هنگام وضو، دشوار می ساخت. بنابر سنت مسلمانان که عمامه رواج داشت جان لاک فیلسوف انگلیسی، مسلمانان را«ملل عمامه به سر» می نامد!
در افغانستان حتی همین تغییرات و اصلاحات سریع، موجب سرنگونی امان الله خان در ۱۳۰۸ش گردید.
♦️برهنگی سرِ مرد، نشانه بیادبی و بی وقاری بود حتی در خوابیدن نیز سرشان برهنه نبود عرقچین داشتند، حتما چیزی باید در سر میداشتند دستار، عمامه، کلاه نمدی....
اهمیت کلاه چنان بود که بر آن قسم میخوردند!
به همین خاطر، دست زدن برای تغییر آن مهم بود.
در کشاکش بین کلاه و عمامه که اوج آن در هر دو کشور ایران و ترکیه در بین دو جنگ جهانی صورت گرفت ان زمان در جامعه سنتی، عمامه حایل بین ایمان و بی ایمانی بود!
چون ترکها تغییر کلاه را زودتر از ایرانیان شروع کرده بودند جالب است که وقتی رابطه دو کشور بر سر شورشیان کُرد در ۱۳۰۶ متشنج شد برخی مطبوعات حکومتی مانند شفق سرخِ در تهران در حمله به ترکیه، به تمسخر کلاه جدید در ترکیه پرداخته و نوشت که ما از تجاوز این ترکها تعجب نمیکنیم که:
«تغییر از خلافت به جمهوری، از فِس به کلاه، از اسلام به مسیحیت، ذهنیت ترکهای جوان را تغییر نداده، این پسران راستین پدران عمامه به سرشان، آنچه را در اروپا داشتند از دست داده اند و اینک می کوشند با ایران دعوا راه بیندازند»!
(شفق سرخ، مورخ ۷مرداد، ۱۳۰۶)
♦️عجیب اینجاست شفق سرخ که تغییر فِس به کلاه را در ترکیه، تغییر از اسلام به مسیحیت دانسته بود نمیدانست که ۸ روز بعد، خود رضاشاه از بالا دستور به رسمی کردن کلاه کِپی فرانسوی به عنوان کلاه پهلوی خواهد کرد!
کلاه پهلوی لبه داشت و مخالفتها با آن بخاطر اینکه مانع تماس پیشانی با خاک در هنگام سجده میشد بالا گرفت. اما رضاشاه با توسل بر امتیاز و سرکوب پیروز شد.
در جنگ بین کلاه و عمامه، این تنها طبقه روحانیت نبودند که معترض بودند بلکه اقوامی ایرانی مخصوصا کردها و عربها نیز معترض بودند، حتی در بین مقامات نیز اعتراض بود، مخبرالسلطنه مینویسد:
«روزى شاه در هيئت دولت يقۀ مرا گرفت، فرمودند بدهم برايت يكدست كت و شلوار بدوزند؟ عرض كردم حال كه ميل مبارك است خودم تدارك ميكنم براى جلسۀ ديگر حاضر كردم.»
(خاطرات و خطرات، ص۳۸۳)
♦️در خرداد ۱۳۱۳ش وقتی رضاشاه به ترکیه رفت رضاشاه و آتاتورک با قطار مسافرت میکردند، حسن ارفع که حضور داشت می نویسد وقتی در میان استقبال کنندگان در سکوی ایستگاه، چشم آتاترک به یک روحانی عمامه به سر افتاد، به رضاشاه آموخت که چطور برخورد کند! او با عصبانیت دستور داد آن مرد را به عنوان«دشمن خلق» دستگیر کنند اما آن روحانی بسرعت در میان جمعیت ناپدید شد!
Under Five Shahs ...Arfa, General Hassan...P.250
اما اختلافی مهمتر از کشاکش عمامه با کلاه در حوزه کشف حجاب زنان صورت گرفت که اولین بار جرقه آن سالها قبل از آن، در حرم حضرت معصومه در قم زده شد وقتی زنان و دختران رضاشاه در ۱۳۰۷ش خواستند نوروز را در حرم مطهر برگزار کنند چون از چادر بدن نما استفاده کرده بودند مورد اعتراض برخی روحانیون قرار گرفته و رضاشاه به محض اطلاع، راهی قم شده با چکمه وارد حرم گردیده و با عصا به جان روحانی معترض شیخ بافقی افتاد!
سالها پس از این واقعه، در جریان واقعه خرداد ۱۳۴۲ش. محمدرضاشاه خطاب به امام خمینی گفته بود کاری نکن که چکمه های پدرم را بپوشم که منظورش همان کتک زدن آن روحانی توسط رضاشاه بود.
اما امام خمینی هم در پاسخ گفته بود چکمه های پدرت بر پاهای تو خیلی گشاد است!
که البته راست گفته بود، رضاشاه دستِ بزن قوی داشت اما پسرش، مرغ دلی بود که گاهی ادای شیر را درمی آورد!
◀️با اقدام حکومت برای پوشیدن کلاه، مطبوعات طرفدار این تغییر با اعلانها و آگهی های مختلف به تبلیغ کلاه پرداختند. در زیر یک نمونه از نشریه«آشفته» که در این زمان در مشهد چاپ میشد می آورم:
«مغازه کلاه دوزی بهار ، انواع و اقسام کلاه برای سر آقایان ساخته تا تمام نشده بشتابید!»
(هفته نامه آشفته ، سال اول ، ش ،۲۱، مورخه ۸ اردیبهشت۱۳۰۹)
و این هم تصویر تبلیغ انواع کلاهها در زیر:
✍️علی مرادی مراغه ای
✅امروز ۲۵ آذر روزی که رضاشاه بر تخت مرمر نشست در ۱۳۰۴ش.
قبلا در این مورد نوشته ام این مقاله.
در این پست به یکی از موضوعات تجدد آمرانه او یعنی کلاه پهلوی برای مردان میپردازم.
♦️بخاطر عامل جغرافیایی و همسایگی ترکیه با اروپا، ترکها در اکثر زمینه ها در جذب الگوهای غربی، جلوتر از ایرانیان بودند. این در مورد کلاه نیز صدق می کند.
البته مخالفتها با آن به عنوان لباس کافران در هر دو کشور از سوی سنتی ها وجود داشته، حتی در ترکیه منجر به شورش ۱۸۰۷م و خلع سلطان سلیم سوم گردید.
در ایران مخالفت علما با رواج پوتین از سوی عباس میرزا بخاطر این بود که مَس پا را در هنگام وضو، دشوار می ساخت. بنابر سنت مسلمانان که عمامه رواج داشت جان لاک فیلسوف انگلیسی، مسلمانان را«ملل عمامه به سر» می نامد!
در افغانستان حتی همین تغییرات و اصلاحات سریع، موجب سرنگونی امان الله خان در ۱۳۰۸ش گردید.
♦️برهنگی سرِ مرد، نشانه بیادبی و بی وقاری بود حتی در خوابیدن نیز سرشان برهنه نبود عرقچین داشتند، حتما چیزی باید در سر میداشتند دستار، عمامه، کلاه نمدی....
اهمیت کلاه چنان بود که بر آن قسم میخوردند!
به همین خاطر، دست زدن برای تغییر آن مهم بود.
در کشاکش بین کلاه و عمامه که اوج آن در هر دو کشور ایران و ترکیه در بین دو جنگ جهانی صورت گرفت ان زمان در جامعه سنتی، عمامه حایل بین ایمان و بی ایمانی بود!
چون ترکها تغییر کلاه را زودتر از ایرانیان شروع کرده بودند جالب است که وقتی رابطه دو کشور بر سر شورشیان کُرد در ۱۳۰۶ متشنج شد برخی مطبوعات حکومتی مانند شفق سرخِ در تهران در حمله به ترکیه، به تمسخر کلاه جدید در ترکیه پرداخته و نوشت که ما از تجاوز این ترکها تعجب نمیکنیم که:
«تغییر از خلافت به جمهوری، از فِس به کلاه، از اسلام به مسیحیت، ذهنیت ترکهای جوان را تغییر نداده، این پسران راستین پدران عمامه به سرشان، آنچه را در اروپا داشتند از دست داده اند و اینک می کوشند با ایران دعوا راه بیندازند»!
(شفق سرخ، مورخ ۷مرداد، ۱۳۰۶)
♦️عجیب اینجاست شفق سرخ که تغییر فِس به کلاه را در ترکیه، تغییر از اسلام به مسیحیت دانسته بود نمیدانست که ۸ روز بعد، خود رضاشاه از بالا دستور به رسمی کردن کلاه کِپی فرانسوی به عنوان کلاه پهلوی خواهد کرد!
کلاه پهلوی لبه داشت و مخالفتها با آن بخاطر اینکه مانع تماس پیشانی با خاک در هنگام سجده میشد بالا گرفت. اما رضاشاه با توسل بر امتیاز و سرکوب پیروز شد.
در جنگ بین کلاه و عمامه، این تنها طبقه روحانیت نبودند که معترض بودند بلکه اقوامی ایرانی مخصوصا کردها و عربها نیز معترض بودند، حتی در بین مقامات نیز اعتراض بود، مخبرالسلطنه مینویسد:
«روزى شاه در هيئت دولت يقۀ مرا گرفت، فرمودند بدهم برايت يكدست كت و شلوار بدوزند؟ عرض كردم حال كه ميل مبارك است خودم تدارك ميكنم براى جلسۀ ديگر حاضر كردم.»
(خاطرات و خطرات، ص۳۸۳)
♦️در خرداد ۱۳۱۳ش وقتی رضاشاه به ترکیه رفت رضاشاه و آتاتورک با قطار مسافرت میکردند، حسن ارفع که حضور داشت می نویسد وقتی در میان استقبال کنندگان در سکوی ایستگاه، چشم آتاترک به یک روحانی عمامه به سر افتاد، به رضاشاه آموخت که چطور برخورد کند! او با عصبانیت دستور داد آن مرد را به عنوان«دشمن خلق» دستگیر کنند اما آن روحانی بسرعت در میان جمعیت ناپدید شد!
Under Five Shahs ...Arfa, General Hassan...P.250
اما اختلافی مهمتر از کشاکش عمامه با کلاه در حوزه کشف حجاب زنان صورت گرفت که اولین بار جرقه آن سالها قبل از آن، در حرم حضرت معصومه در قم زده شد وقتی زنان و دختران رضاشاه در ۱۳۰۷ش خواستند نوروز را در حرم مطهر برگزار کنند چون از چادر بدن نما استفاده کرده بودند مورد اعتراض برخی روحانیون قرار گرفته و رضاشاه به محض اطلاع، راهی قم شده با چکمه وارد حرم گردیده و با عصا به جان روحانی معترض شیخ بافقی افتاد!
سالها پس از این واقعه، در جریان واقعه خرداد ۱۳۴۲ش. محمدرضاشاه خطاب به امام خمینی گفته بود کاری نکن که چکمه های پدرم را بپوشم که منظورش همان کتک زدن آن روحانی توسط رضاشاه بود.
اما امام خمینی هم در پاسخ گفته بود چکمه های پدرت بر پاهای تو خیلی گشاد است!
که البته راست گفته بود، رضاشاه دستِ بزن قوی داشت اما پسرش، مرغ دلی بود که گاهی ادای شیر را درمی آورد!
◀️با اقدام حکومت برای پوشیدن کلاه، مطبوعات طرفدار این تغییر با اعلانها و آگهی های مختلف به تبلیغ کلاه پرداختند. در زیر یک نمونه از نشریه«آشفته» که در این زمان در مشهد چاپ میشد می آورم:
«مغازه کلاه دوزی بهار ، انواع و اقسام کلاه برای سر آقایان ساخته تا تمام نشده بشتابید!»
(هفته نامه آشفته ، سال اول ، ش ،۲۱، مورخه ۸ اردیبهشت۱۳۰۹)
و این هم تصویر تبلیغ انواع کلاهها در زیر: