خلاصه
همسایه من به جادوی کریسمس اعتقاد داره. این به خاطر اینه که کسی زبالههایش را بیرون میبره، ظرفهاشو میشوره، لباس هاشو می شوره، برفهای جلوی پارکینگ رو پاک میکنه و تزئینات کریسمس رو تو خونهاش ردیف میکنه
اون هیچچیزی از من نمیدونه، همسایهای که هر حرکت اونو زیر نظر دارم. فقط چیزهای خوب اطرافشو میبینه و متوجه نمیشه که من همچنین شلوارکها و پردههاشو دزدیدهام.
او نمیدونه که هر شب تو اتاق خوابش هستم.
کاری که من انجام میدم هم برای محافظت از اونه و هم برای لذت خودم. اما این فقط به خاطر خودخواهی نیست. اِما عاشق کمک کردنه و اغلب حیوانات بیمار یا گمشده رو به خونهاش میآورد. بیش از حد مسئولیت قبول میکنه و گاهی اوقات فراموش میکنه که از خودش مراقبت کنه. من مطمئن میشوم که غذا روی میز داشته باشده، باک ماشینش پر باشد و راهه پارکینگش ایمن و نمکپاشی شده باشه .
همهچیز داشت به خوبی پیش می رفت تا اینکه اون تصمیم میگیره منو به عنوان پروژه بعدیاش انتخاب کنه. من نمیتونم ریسک کشف شدن رو بپذیرم، و حتی اگر بیشتر از هر چیزی، آرزوی بودن با اونو دارم، این غیرممکنه. آسیبهای جنگ باعث شده ان که من نتونم بدون ماسک( دوگانگی که در طول داستان مشخص می شود) صحبت کنم.
مطمئنم کسی به معصومیت اون هرگز روشهای عجیب و غریب منو نمی تونه بپذیره. هیچچیز، حتی جادوی کریسمس، نمی تونه مارو به هم برسانه .
حتی اگر در اعماق ذهنم آرزو کنم که این اتفاق بیوفته.
این یک داستان کریسمسی اسپایسی که شامل تعقیب، ماسکهای مرموزو عاشقانه نفسگیر میشود. اگر از داستانهای محافظکارانه و افراطیِ استاکرهای سابق ارتشی خوشتان میآید، این کتاب برای شماست!
---
توجه: این داستان دارای مضامین حساس و غیرمعمول است و بهتر است با احتیاط و درک تفاوت بین دنیای فانتزی و واقعیت به آن نگاه شود.
#استاکر #عاشقانه #ترومای_جنگی
همسایه من به جادوی کریسمس اعتقاد داره. این به خاطر اینه که کسی زبالههایش را بیرون میبره، ظرفهاشو میشوره، لباس هاشو می شوره، برفهای جلوی پارکینگ رو پاک میکنه و تزئینات کریسمس رو تو خونهاش ردیف میکنه
اون هیچچیزی از من نمیدونه، همسایهای که هر حرکت اونو زیر نظر دارم. فقط چیزهای خوب اطرافشو میبینه و متوجه نمیشه که من همچنین شلوارکها و پردههاشو دزدیدهام.
او نمیدونه که هر شب تو اتاق خوابش هستم.
کاری که من انجام میدم هم برای محافظت از اونه و هم برای لذت خودم. اما این فقط به خاطر خودخواهی نیست. اِما عاشق کمک کردنه و اغلب حیوانات بیمار یا گمشده رو به خونهاش میآورد. بیش از حد مسئولیت قبول میکنه و گاهی اوقات فراموش میکنه که از خودش مراقبت کنه. من مطمئن میشوم که غذا روی میز داشته باشده، باک ماشینش پر باشد و راهه پارکینگش ایمن و نمکپاشی شده باشه .
همهچیز داشت به خوبی پیش می رفت تا اینکه اون تصمیم میگیره منو به عنوان پروژه بعدیاش انتخاب کنه. من نمیتونم ریسک کشف شدن رو بپذیرم، و حتی اگر بیشتر از هر چیزی، آرزوی بودن با اونو دارم، این غیرممکنه. آسیبهای جنگ باعث شده ان که من نتونم بدون ماسک( دوگانگی که در طول داستان مشخص می شود) صحبت کنم.
مطمئنم کسی به معصومیت اون هرگز روشهای عجیب و غریب منو نمی تونه بپذیره. هیچچیز، حتی جادوی کریسمس، نمی تونه مارو به هم برسانه .
حتی اگر در اعماق ذهنم آرزو کنم که این اتفاق بیوفته.
این یک داستان کریسمسی اسپایسی که شامل تعقیب، ماسکهای مرموزو عاشقانه نفسگیر میشود. اگر از داستانهای محافظکارانه و افراطیِ استاکرهای سابق ارتشی خوشتان میآید، این کتاب برای شماست!
---
توجه: این داستان دارای مضامین حساس و غیرمعمول است و بهتر است با احتیاط و درک تفاوت بین دنیای فانتزی و واقعیت به آن نگاه شود.
#استاکر #عاشقانه #ترومای_جنگی