#برای_تو
#پارت209
کلت پرسید :
"خوبی ؟"
فب جواب داد:
" نه"
کلت پشت گردنش رو بیشتر فشار داد
و به آرامی گفت :
" میدونم فوریه ...
اما اونقدری خوب هستی که به صحبت کردن ادامه بدی ؟"
فوریه سرش برگشت و بهش نگاه کرد
و گفت :
"چیز بیشتری برای گفتن ؟"
کلت گفت :
"من باید چند تا سوال در مورد دنی لو ازت بپرسم "
دوباره اون خطوط روی ابروهای فب شکل گرفت و حالا بود که خودش رو کنار کشید .
کلت دستی که پشت گردن فب گذاشته بود رو انداخت و لیوان فب رو گرفت و دوباره توش نوشیدنی ریخت و به سمتش برگردوند .
دوباره روی موقعیت قبلی خودشون برگشتند و سرجاشون وایسادند .
فب بازم ازش دور نشد فقط سرش رو عقب تکون داد تا بهش نگاه کنه.
کلت به فب گفت :
" بچه ها در حال بررسی لو هستند ...
اونو یادت میاد ؟"
فب گفت :
" من ، بله،
من ... "
بعد ایستاد سرش رو به پهلو خم کرد و ادامه داد :
" دنی بهش سخت میگذشت کلت.
سوزی خیلی براش عوضی بازی در میآورد.
اما دنی جون سالم به در میآورد...
بعد وقتی فارغ التحصیل شد میشه گفتش که خیلی خوشگل شد .
نصف دخترای کلاسی که من توش بودم بهش علاقه داشتن ... "
#پارت209
کلت پرسید :
"خوبی ؟"
فب جواب داد:
" نه"
کلت پشت گردنش رو بیشتر فشار داد
و به آرامی گفت :
" میدونم فوریه ...
اما اونقدری خوب هستی که به صحبت کردن ادامه بدی ؟"
فوریه سرش برگشت و بهش نگاه کرد
و گفت :
"چیز بیشتری برای گفتن ؟"
کلت گفت :
"من باید چند تا سوال در مورد دنی لو ازت بپرسم "
دوباره اون خطوط روی ابروهای فب شکل گرفت و حالا بود که خودش رو کنار کشید .
کلت دستی که پشت گردن فب گذاشته بود رو انداخت و لیوان فب رو گرفت و دوباره توش نوشیدنی ریخت و به سمتش برگردوند .
دوباره روی موقعیت قبلی خودشون برگشتند و سرجاشون وایسادند .
فب بازم ازش دور نشد فقط سرش رو عقب تکون داد تا بهش نگاه کنه.
کلت به فب گفت :
" بچه ها در حال بررسی لو هستند ...
اونو یادت میاد ؟"
فب گفت :
" من ، بله،
من ... "
بعد ایستاد سرش رو به پهلو خم کرد و ادامه داد :
" دنی بهش سخت میگذشت کلت.
سوزی خیلی براش عوضی بازی در میآورد.
اما دنی جون سالم به در میآورد...
بعد وقتی فارغ التحصیل شد میشه گفتش که خیلی خوشگل شد .
نصف دخترای کلاسی که من توش بودم بهش علاقه داشتن ... "