#برای_تو
#پارت202
با این حال متناسب با مشخصات مورد نظر پلیس هست.
کلت در همین افکار بود و غرق فکر داشت به پاهاش نگاه میکرد که صدای فوریه رو شنید صداش کرد :
"کلت ؟"
سرش رو بالا اورد و دید که فوریه از اتاقش بیرون اومده .
سرش رو بالاتر آورد و شبح تاریکش رو جلوی در اتاق دید.
گندش بزنن ، حالا باید این موضوع رو به اونم میگفت .
کلت زمزمه کرد :
"فوریه چراغو روشن کن "
بعد فب چرخید چراغ پشت سرش رو روشن کرده و به عقب برگشت .
حالا کامل اونو می دید که چیزی به جز یه تیشرت سایز بزرگ نپوشیده بود .
گربه اش رو تو بغلش نگه داشته بود .
کلت چشماش رو به پایین انداخت تا دیگه نگاهی به پاهاش نندازه و در جواب تلفن گفت :
" چرا دنی توی مظنونینه توئه ؟"
سالی جواب داد :
"چون ناپدید شده ...
همسرش هم نیست ، هیچکس تلفن خونه رو جواب نمیده ...
تلفناشو جواب نمیده ،
سر کارم نرفته و گفتن یه هفته است تعطیله "
کلت گفت :
"شاید تو تعطیلاتشه "
سالی جواب داشت :
" شاید ...
اما مطمئناً هر جا هست با ماشین رفته .
چون هیچ شرکت هواپیمایی اسم اون یا همسرش رو تو لیست رزروهای خودشون نداشتند ...
خانواده و دوستاش هم چیزی در مورد تعطیلات نمیدونستن .
#پارت202
با این حال متناسب با مشخصات مورد نظر پلیس هست.
کلت در همین افکار بود و غرق فکر داشت به پاهاش نگاه میکرد که صدای فوریه رو شنید صداش کرد :
"کلت ؟"
سرش رو بالا اورد و دید که فوریه از اتاقش بیرون اومده .
سرش رو بالاتر آورد و شبح تاریکش رو جلوی در اتاق دید.
گندش بزنن ، حالا باید این موضوع رو به اونم میگفت .
کلت زمزمه کرد :
"فوریه چراغو روشن کن "
بعد فب چرخید چراغ پشت سرش رو روشن کرده و به عقب برگشت .
حالا کامل اونو می دید که چیزی به جز یه تیشرت سایز بزرگ نپوشیده بود .
گربه اش رو تو بغلش نگه داشته بود .
کلت چشماش رو به پایین انداخت تا دیگه نگاهی به پاهاش نندازه و در جواب تلفن گفت :
" چرا دنی توی مظنونینه توئه ؟"
سالی جواب داد :
"چون ناپدید شده ...
همسرش هم نیست ، هیچکس تلفن خونه رو جواب نمیده ...
تلفناشو جواب نمیده ،
سر کارم نرفته و گفتن یه هفته است تعطیله "
کلت گفت :
"شاید تو تعطیلاتشه "
سالی جواب داشت :
" شاید ...
اما مطمئناً هر جا هست با ماشین رفته .
چون هیچ شرکت هواپیمایی اسم اون یا همسرش رو تو لیست رزروهای خودشون نداشتند ...
خانواده و دوستاش هم چیزی در مورد تعطیلات نمیدونستن .