سرای شعر


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


ارتباط بامدیر درتلگرام t.me/HOS_SE_IN
سرای شعر (شوریده دلان)
گلچینی ازبرترین ونابترین اشعارکهن ومعاصربا زیباترین اهنگهای خاطره انگیز و موزیک ویدیوهای جذاب

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




یک شهر پر از خوبان ، ده باغ پر از گل‌ها

صد جای نَهَم دیده ، دلدار همان در دل


#امیرخسرو_دهلوی


چہ زیباســت
       میان ایـن همہ هــوا
تـــو را آرام نفس ڪشیــدن...!!




#امیدآذر


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌








برای توست می‌خواهم اگر باشوق فردا را
که می‌خواهم اگر صاحب شوم هر چیز زیبا را

به قدری من یقین دارم به وصل تو که حتی مرگ
ندارد قدرتش را که نخواهد پیش هم مارا

کدام آیینه از روزی که می‌آیی خبر دارد؟
کدام آینده از اندوه می‌خواهد رها ما را؟

نمی‌خواهم که از چیزی به جز تو باخبر باشم
تو می‌آیی و من می‌رانم از خود قاصدک‌‌ها را

دوباره می‌رسد روزی که برگردم به آغوشت
که تا امروز رودی گم نکرده راه دریا را

بیا با من سفر کن در سفر راز عجیبی هست
که باهم همسفر کرده پرستوهای تنها را

#رویا_باقری


تفسیر تو از بوسه‌ی من حال هوس بود

سودای من اما زِ تو بویی زِ نفس بود

مسلم_خزایی_ژاکاو

‌    ‌‌‌




نیستم غمگین گر از من دل بریدند این و آن

عشق ورزیدن به جز تمرین تنهایی نبود

فاضل_نظری

‌    ‌‌


ما ز بیداد تو سرگردان شدیم
همچو کاه اندر هوا رقصان شدیم

خوش بکار دوستان پرداختی
بر گرفتی یک یک و انداختی

من دمی چند است کاینجا مانده‌ام
دیگران رفتند و تنها مانده‌ام

#...پروین_اعتصامی


هر چقدر عاشقی بلد باشم،
‏خرج تو می‌کنم.
‏بجاش تو برام فقط لبخنــد بزن...



‏‌ #عباس_معروفی


‌‌.

اگر دیداری هم نباشد
حتی اگر لمسی هم نباشد
بی‌دلیل برای بعضی‌ها
همیشه جایی در دل‌هایمان هست…




#جمال_ثریا‌


کاش تا دل میگرفت و میشکست
دوست می آمد کنارش می نشست!

کاش میشد روی هر رنگین کمان
می نوشتم “مهربان “با من بمان!!!

کاش می شد قلب ها آباد بود
کینه و غم ها به دست باد بود

کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغوشی نداشت

کاش می شد کاش های زندگی
تا شود در پشت قاب بندگی

کاش میشد کاش ها مهمان شوند
درمیان غصه ها پنهان شوند

کاش می شد آسمان غمگین نبود
رد پای کینه ها رنگین نبود

#نیما یوشج

485 0 14 6 17





نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی
بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی

به وصال وعده کردی و دلی که بود ما را
به امید در تو بستیم و دری نمی‌گشایی

به چه خود نگاه دارم که نباشد اختیارم
که تو آدمی به یک بار ز خود نمی‌ربایی

وگرت ندیده بودم به صفت شنیده بودم
که دلِ من از تو می‌داد نشانِ آشنایی

به خرابه ی فقیران نفسی درآی روزی
بنشین حکایتی کن که حیات می‌فزایی

به خلافِ دوستانی و به زعمِ دشمنانی
که به حُسن بی‌نظیری و به عهد بی‌وفایی

تو خود از نزاری خود که ترا رسد نپرسی
نه مکن که عیب باشد که به دوستان نشایی

کم از آن که آشنایی به سلامِ ما فرستی
اگرت مجال آن نیست که خویشتن بیایی

#حکیم_نزاری


مستان که گام در حرم کبریا نهند
یک جام وصل را در دو جهان در بها دهند

سنگی که سجده گاه نماز ریای ماست ؛
ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند...!

شیخ_بهایی


تا چند اسیر عقلِ هر روزه شویم

در دهر، چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو به کاسه مِی، از آن پیش که ما

در کارگهِ کوزه‌گران، کوزه شویم

#خیام


هر چند عاشقانه ترین مرگ عالمی
می خواهمت، اگر چه خیال محالمی

بگذار اگر کسی به دلم زخم می زند
تنها تو باشی ای که دلیل ملالمی

بگذار تا که سیرِ تو باشم، اگر کمی
هم سهم من نبودی و هم توی فالمی

جز درد ، حرف مشترکی نیست بین ما
قدری سکوت ، می کِشَمَت تا وبالمی

شرم از نگاه مبهم آیینه می کنم
تا کی جواب مبهم صدها سوالمی؟

یا که بمان و یا که عذابم نده ، برو
دیگر نگو که غایت صبر و مجالمی

در من جنون، بجای قلم حرف می زند
رحمی کن ای که باعث این قیل و قالمی

یک تیغِ بی پدر ، رگِ من ، تف به زندگی
خوش باش بعد از این که گواه زوالمی

مرتضی_شاکری

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.