هفت بال


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Din


👥گروه مطالعاتی شهدای اهل قلم( شهرستان طبس گلشن):
📚هدف حقیقی کتاب‌ها آن است که ذهن را به دام فکر
کردن بیندازند.( جیمز راسل)
انتقادو پیشنهاد :
https://t.me/Omid3349
اینستاگرام:
http://instagram.com/haftbaldt
ایتا:
https://eitaa.com/haftbaldt

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Din
Statistika
Postlar filtri


خلوت

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا این همه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند:
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده ست
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

📚(#اقلیت/نویسنده : #فاضل_نظری /انتشارات سوره مهر /چاپ چهلم ۱۳۹۵ /ص۵۷)

🆔️ @haftbaldt


بذار یه نصیحتی بهت بکنم؛
اگه رفیقات بذارن تو مشکلات بمونی یعنی رفیقت نیستن!




🎥 Shooter

@TinyMoviez


💥#داستانک💥

✍ از امروز کارهایت را برای رضای خدا انجام بده تا فرق آن را بیابی

نقل است که پادشاهی خواست تا مسجدی در شهر بنا کنند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند. چون می‌خواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود.

شبی از شب‌ها‌ پادشاه در خواب دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را به‌جای اسم پادشاه نوشت!

وقتی پادشاه هراسان از خواب پرید، سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست یا نه؟!

سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند:
آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است.

مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است. در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید.

دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را به‌جای اسم پادشاه نوشت.

صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست.

رفتند و بازگشتند و خبر دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد است. پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد. تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد!

پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد می‌نوشت را از بر کرد. دستور داد تا آن زن را نزدش بیاورند.

پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود، حاضر شد.

پادشاه از وی پرسید:
آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟

گفت:
ای پادشاه، من زنی پیر و فقیر و کهن‌سالم و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی می‌کردی، من نافرمانی نکردم.

پادشاه گفت:
تو را به خدا قسم می‌دهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟

گفت:
به‌ خدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز...

پادشاه گفت:
بله! جز چه؟

پیرزن گفت:
جز آن روزی که من از کنار مسجد می‌گذشتم، یکی از احشامی را که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل می‌‌کرد، دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود.

تشنگی به‌شدت بر حیوان چیره شده بود و به سبب طنابی که با آن بسته شده بود، هرچه سعی می‌کرد خود را به آب برساند، نمی‌توانست.

برخاستم و سطل را نزدیک‌تر بردم تا آب بنوشد. به خدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم.

پادشاه گفت:
آری! تو این کار را برای رضای خدا انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد!

پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر سر در مسجد بنویسند.

‌‌‌‌🆔 @haftbaldt


#آسان_گذران_کار_جهان_گذران_را...

با ارزش ترین چیز در زندگی
دل آدم هاست

اگــر کسی دلش
را به تـــــو سپرد
امانتدار
خوبی باش …

🆔️ @haftbaldt


#جونم_برات_بگه

حواستون به آدمای صبور زندگیتون باشه. اونام یه روز دلخور می‌شن و شما با تصور این که
“ این که همیشه و توی هر شرایط هست” از دلشون درنمیارید و بینتون فاصله می‌افته و زیادی دیر میشه....✔

》ℳitra《

🆔 @haftbaldt


🎧#کتاب_صوتی
📚#یونی_قرسیتی
✍ نویسنده : #سیدمهدی_موسوی_کوهی
🎙راوی : #مهدی_فرج_الهی
💥 ۶ فایل صوتی(هر روز یک قسمت)
🍉 فصل: 1⃣
🌹منبع : #ایرانصدا


عنوان کتاب : #یونی_قرسیتی

رمان کوتاه «یونی قرسیتی» دربرگیرنده‌ی داستان‌های پیوسته‌ای است که ردی از خود در حافظه‌ی دانشگاه به جای گذاشته‌اند؛ داستان‌هایی که نویسنده‌ی کتاب در مدت بیست سال حضور خود در دانشگاه _ در کسوت دانشجو و استاد _ از نزدیک دیده‌است.

💥درباره‌ی کتاب

یونی‌قرسیتی بیش از آنکه داستان باشد، ناداستانی است برگرفته از زندگی شخصیت‌هایی که آن‌قدر تکرار شده‌اند که بیشتر با صفت‌هایشان شناخته می‌شوند تا نام خاصشان؛ استاد فرهیخته، دانشجوی روشن‌فکرنما، دانشجوی افسرده، دانشجوی مستضعف، دانشجوی نخبه و ... .


تا زمانی که شناخت شما از خودتان ، بر اساس
گفته ها و حرفهای دیگران باشد شما درباره دیگران شناخت پیدا میکنید، نه خودتان.

#کريشنا_مورتی


🆔 @haftbaldt


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#قندون

بابا گفتن بچه‌ها 😊😊😂😂

از کدوم یکی بیشتر خوشت اومد 😁؟؟


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @haftbaldt


📿 هر روز با #قرآن

💠 سوره مبارکه ی قصص آیه ی ۷۷

🔸️ وَأَحْسِنْ كَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ

🔹️ و به دیگران نیكی كن همان گونه كه خدا به تو نیكی كرده است .

🆔️ @haftbaldt


#کلید🔑


تا قوت صبر بود کردیم

دیگر چه کنیم اگر نباشد !

#سعدی


🆔 @haftbaldt


اگر یک زرافه داشتم...

مرکز زرافه ها از نخستین جاهایی بود که در همان تهران وسوسه ی تماشایش در جانم افتاده بود سال ها پیش مجموعه گفت و گوهایی را انجام می دادم که یک پرسش مشترک و عجیب هم داشت و آن اینکه از ادم ها می پرسیدم اگر یک زرافهداشتید چه کار می کردید؟
و همان مجموعه گفت و گو و همان سؤال که بعدا کتابی شد به اسم «اگر یه زرافه داشتیم .... مهر زرافه ها را در دل من انداخته بود.
مرکز زرافه ها کمی دور است...
راننده مرا نزدیک جاده ای پیاده می کند که تابلوهای راهنمایی ابتدای آن نصب شده که مسیر مرکز زرافه ها را نشان می دهد پیاده راه می افتم یک موتوری عبور می کند. از او می پرسم که چقدر باید پیاده بروم می گوید حدود بیست دقیقه اما اشاره می کند که سوار شوم تا مرا برساند. او ظاهراً موتورسواری ست که درست مثل تهران مسافر جابه جا می کند مرا جلوی در مرکز پیاده می کند و پول مختصری می گیرد شماره اش را می گیرم تا وقت برگشتن خبرش کنم. مرکز زرافه ها یک جهان بینظیر است می توان در اوج آرامش و سادگی زرافه ها سهیم شوی بخش اصلی مرکز عبارت است از یک ساختمان چوبی دو طبقه شبیه خانه های روستایی شمال باید از ۳۰-۲۰ پله بالا رفت تا به بالکن طبقه دوم رسید. در اینجاست که آدم کمی هم قد زرافه ها می شود تازه اگر زرافه لطف کند و گردنش را خم کند. ظرف های بزرگ پر از دانه هایی ست شبیه سویا که زرافه ها عاشق آنند. دانه ها را کف دستم می ریزم تا زرافه سرش را خم کند و آنها را بخورد. ژاک، زرافه ی آرام دوست داشتنی که ۶ سال و نیم دارد ،در خوردن بی صبرتر از بقیه ی زرافه هاست. زیرا منتظر نمی ماند تا دانه ها را یکی یکی در دهانش بگذارم بلکه دستم را تا نزدیکی آرنج توی دهانش می کند و با زبان استثناییاش همه را یک جا جارو می کند. با آن که هر دو دستم در دهان زرافه رفته اما دلم نمی آید مثل ماریا دخترکی که پرستار زرافه هاست دانه ها را روی زبانم بگذارم تا ژاک با زبانش آن را از روی زبانم بردارد بازی با زرافه ها ۲۳ ساعتی طول می کشد و من به اندازه ی سهمیه زرافه ام تا آخر عمر ، زرافه می بینم دولت کنیا از هر امکانی برای پول درآوردن از توریستهای ندید بدید استفاده می.کند مرکز فیل ها باغ ،سوسمارها پارک مارها و هر جک و جانور دیگری که خانه شان اینجاست فقط برای تماشای مورچه ها و پشه ها بلیط نمی فروشند !
وقت برگشتن زنگ می زنم به پسرک موتور سوار می گوید ۵۰۰ شیلینگ می گیرد تا مرا با موتور به هتل برساند می گویم من ۷۰۰ تا میدهم به شرطی که هر جایی که گفتم بایستی تا عکس بگیرم قبول می کند بین راه احساس می کنم که دارد از مسیر ناآشنایی بر می گردد کمی می ترسم با خودم فکر می کنم اگر او مرا به جاده ی پرتی بکشاند و دوربین ها و پول هایم را بگیرد و خودش هم برود پی کارش چه کار کنم؟ بی تجربگی کرده بودم حالا باید چه کار کنم؟ اوضاع لحظه به لحظه هم نگران کننده تر می شود چون احساس می کنم به جای آنکه به نایروبی نزدیک شویم داریم مرتب از آن دور می شویم ناگهان ساختمان آشنایی می بینم ساختمان یک مال بزرگ در خارج شهر که چند روز پیش وقتی با امیرعلی داشتیم از ماسایی لژ برمی گشتیم در رستورانی در طبقه همکفش ناهار خورده بودیم نزدیک مال که میرسیم به موتورسوار می گویم نگه دارد تا من به یکی از دوستانم در مال سر بزنم پیاده می شوم و چرخی می زنم و چند دقیقه بعد بر می گردم خدا مرا ببخشد که مجبور می شوم به دروغ بگویم که دوستم با من کار دارد و مجبورم اینجا بمانم دمق می شود کمی پول می گیرد و می رود بلافاصله یک تاکسی پیدا می کنم و به هتل برمی گردم. دوش می گیرم و روی تخت ولو می شوم .

📚(#مارک_دوپلو/نویسنده : #منصور_ضابطیان /انتشارات مثلث /چاپ هفدهم تابستان ۱۴۰۳ /ص۳۸_۳۷)

🆔️ @haftbaldt




آدمی چیزی را بکار می‌گیرد که هیچ از آن نمی‌داند، و چیزی را که می‌داند هیچگاه نمی‌تواند بکار بندد.

📕 کتاب : فاوست
✍ اثر : #گوته

🆔 @haftbaldt


💥#داستانک💥

عنوان داستان: هرچه داریم و هرچه نداریم همه از اوست

🔹همسر جوان پادشاهی، پسری زیباروی به دنیا آورد.

🔸پدر را جمال پسر بر دل نشست و همواره در تخت جلوس، پسر را کنار خود می‌نشاند و مادر همیشه به زیبایی فرزند در هر بزم خلوت و جلوتی افتخار می‌کرد و به سلطان ناز و تبختر می‌نمود که چه پسر زیبایی برای او به دنیا آورده است.

🔹غرور شاه‌بانو بسیار فزون گشت تا فرزند دیگری از پادشاه آبستن گردید، ولی این بار چرخ ایام معکوس چرخید و تفاخر و تبختر سلطان‌بانو درهم شکست و خداوند دختری با چشمانی لوچ و دوبین به او داد.

🔸سلطان با دیدن فرزند خویش خنده تلخی کرد و مادر مغرورش را به تحقیر نگریست.

🔹سلطان‌بانو به شاه گفت:
کار خداست؛ بر کار خدا خرده مگیر و بر خلقت او مخند.

🔸سلطان گفت:
در شگفتم از این خلایق ناسپاس که هرچه زیبایی و نیکی در آفرینش که از آنِ خداست به نام خود مصادره و ثبت می‌کنند و هرچه عیب و نقص در خلقت است به آن حکیم بی‌عیب و نقص نسبتش می‌دهند.

🔹پسری که زیباست تو زاییده‌ای و معاذالله دختری که نازیباست چنان گویی که خدا او را به دنیا آورده است.

🆔 @haftbaldt


#آسان_گذران_کار_جهان_گذران_را

یه تکنیک ساده برای رفع استرس، ساخت جعبه نگرانیه:

یک جعبه مقوایی مثل جعبه کفش بردارید و در اون رو محکم چسب نواری بزنید و بالای اون یک شکاف کوچک مثل صندوق رای گیری ایجاد کنید.

حالا هر نگرانی که نسبت به یک موضوع دارید رو ،روی یک تکه کاغذ بنویسید و داخل جعبه بندازید.

بعد از گذشت چندماه در جعبه رو باز کنید و تمام نگرانی های گذشته خودتون رو دوباره بخونید باور کنید که کلی میخندید و در اوج ناباوری می بینید که ۹۰ درصد اون استرس‌ها اصلاً اتفاق نیفتاده.

با این روش مغزتون یاد بگیره که به سادگی با مسائل کوچیک مضطرب نشه اگه این روش را ادامه بدید بعد یک مدت دیگه اصلا احتیاجی به جعبه نگرانی ندارید.

🆔 @haftbaldt


#جونم_برات_بگه

رفتم بانک پیامک کارتمو فعال کنم، کارمند بانک بلند و با خنده میگه خالیه که کارتت،

دلم می‌خواد برگردم برم بهش بگم من که الحمدلله دستم به دهنم می‌رسه و حرف و نگاه مردمم پیشم جفت پوچه
ولی شاید یه درصد مشتری واقعا وضع مالیش همینی بود که دیدی باید جلو همه جار بزنی بی‌عقل؟!


ترانه پارسا


🆔 @haftbaldt


۳🎧#کتاب_صوتی
📚#گریز_دلپذیر
✍ نویسنده : #آنا_گاوالدا
🎙راوی : #معصومه_عزیز_محمدی
💥 ۳ فایل صوتی(هر روز یک قسمت)
🍉 فصل: 3⃣
🌹منبع : #ایرانصدا


آن کسی که زیاد می‌خندد تنها کاری است که می‌تواند با آن زخم‌هایش را از بقیه پنهان کند.

#فئودور_داستایفسکی


🆔 @haftbaldt


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#قندون

یکم شاد شیم😂

🆔 @haftbaldt


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.