هفت بال


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Din


👥گروه مطالعاتی شهدای اهل قلم( شهرستان طبس گلشن):
📚هدف حقیقی کتاب‌ها آن است که ذهن را به دام فکر
کردن بیندازند.( جیمز راسل)
انتقادو پیشنهاد :
https://t.me/Omid3349
اینستاگرام:
http://instagram.com/haftbaldt
ایتا:
https://eitaa.com/haftbaldt

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Din
Statistika
Postlar filtri


بایرون (ویراستار) عاشق کتاب هاست. واقعاً عاشق است همین طور همسرم که کتاب ها را پخش و پلا می کند و انگار درست بشو هم نیست که هم اتاقی اش یک بار به او گفته بود: «جورج اگر عطف یکی از کتاب های من را بشکنی می دانی که انگار کمر من را شکسته ای و همین طور کیم کـ می گوید با وجود ماجرای کپنهاگ الآن سه جلد کتاب باز روی میز کنار تختخوابش هست او می گوید «آماده اند تا هر لحظه که خواستم برشان دارم یا در قیاس با دستگاه های الکترونیک بستن کتاب و نشان گذاشتن لای آن مثل فشار دادن دکمه توقف Stop) است، ولی کتاب باز را که وارونه روی زمین می گذارید انگار دکمۀ مکث (Pause) را زده اید اعتراف می کنم که در حفظ نظم اطرافم بی قید هستم گاهی کتابها را پخش و پلا میکنم و گاهی حتی مرتکب گناه بزرگ تری میشوم گوشۀ یک ورقه را تا میکنم با این کار هم کتاب آزارم و هم وسواسی گوشه بالایی را برای نشان گذاشتن صفحه تا میزنم و گوشۀ پایین را برای اینکه یادم باشد از این صفحه برای کتاب گلچینم زیراکس بگیرم
همه عشاق درباری دکمه توقف را فشار میدهند خاله ام کارول (که) اگر بفهمد چطور با کتاب هایم تا میکنم لابد اعلام میکند هیچ نسبتی با من ندارد، نقاشی های اودوبون را افقى لاى صفحات میگذارد تا آخرین پاراگرافی را که خوانده است مشخص کند اگر سمت رنگی نقاشی بالا باشد صفحه چپ را می خوانده و اگر پایین باشد ، صفحه راست را یکی از همکلاسی هایم در دانشگاه که وکیل است از کارت ویزیت هایش برای نشانگذاری استفاده می کند و نشان هایی را که همسرش از فروشگاه تیفانی خریده است پس میزند، چون چند میکرون ضخیم ترند و شاید نشانی از جای پایشان بماند یک همکلاسی دیگر که تاریخ نگار هنر است ، بلیت های متروی پاریس یا آن رسیدهای چاپی کارت اعتباری را ترجیح می دهد، اما فقط برای کتاب های نقد هنری که دلم می خواهد با یک چیز زمخت و مالی حال خودنمایی و تفاخرشان را بگیرم برای داستان یا شعر که واقعاً مقدس اند هرگز از این ها استفاده نمی کنم .

در عشق درباری وقتی که وصلت با کتاب به پایان برسد نشان را از لای کتاب بر می دارند؛ در عشق جسمانی ، یادداشت های رمانتیک اغلب سه بعدی و درهم برهم باقی می گذارند . یک دوستم که نویسنده گزارش های علمی است ، لای ورقه های کتاب پرندگان یوسمیتی و شیب شرقی، یک پرجغد و نوک دم یک سنجاب گذاشته است که شواهدی از یک صحنۀ جُرم در نزدیکی گذرگاه تیوگا هستند یک منتقد کتاب از آشنایان من در سفری که کوله به دوش در استان تاریخی و تماشایی یوکاتان مکزیک داشت ، داستان ها و اشعار منتخب ادگار آلن پو را همراه خود برد و هربار حشره ای روی ورقه های کتاب می نشست کتاب را محکم می بست. او چنان موزۀ بزرگی از حشرات درست کرد که می ترسید گمرک به آقای پو گیر بدهد که گیرنداد.

📚(#اعترافات_یک_کتاب_خوان_معمولی/نویسنده : #آنه_فدیمن / مترجم : #محمد_معماریان /انتشارات ترجمان علوم انسانی/چاپ سوم ۱۳۹۹ /ص۵۴_۵۳)

🆔️ @haftbaldt




#دیالوگ

گاهی وقتا
اونایی که قایم میشن
بیشتر از همه دلشون میخواد
یکی پیداشون کنه .


🎥 The
killing

🆔 @haftbaldt


💥#داستانک💥

رسیدن به هدف...

«میلتون» با وجود اینڪه نابینا بود، مـےنوشت.
«بتهوون» در حالـے ڪه ناشنوا بود، آهنگ مـےساخت.
«هلن ڪلر» در حالـے ڪه نابینا و ناشنوا بود سخنرانـے مـےڪرد.
«رنوار» در حالـے ڪه دست‌هایش دچار عارضه رماتیسمـے بود، نقاشـے مےڪشید
و
مجسمه‌ساز مڪزیڪـے بعد از قطع دست راستش، ساخت مجسمه‌اے را ڪه آغاز ڪرده بود با دست چپ به پایان رسانید!

انسان‌ها با وجود نابینایـے ، ناشنوایـے، معلولیت، پیرے ، فقر ، ڪم سنـے ، مشقت یا بـےسوادے بر سختـےها غلبه مـےڪنند، از همه پیشـے مـےگیرند، ڪار را به اتمام مـےرسانند و موفق مـےشوند.

همه‌ے انسان‌ها مـےتوانند با وجود سختـےها و مشڪلات خود را به هدف برسانند...

🆔 @haftbaldt


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#آسان_گذران_کار_جهان_گذران_را

تا میتوانی مهربان باش!
خدا مهربانی را پس
انداز ذخیره عمرت میکند
تا میتوانی دستگیر باش!
خدا درهای رحمتش را؛
تا بینهایت برویت باز میکند...

🆔 @haftbaldt ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌


#جونم_برات_بگه

سوار تاکسی بودم که برم شهرستان. خانومه و دختر بچه حدود ۴ سالش کنارم نشستن. بچه هه گفت میخوام کنار پنجره باشم. مادرش بهم گفت میشه جاتو باهام عوض کنی.‌ گفتم باشه. یکم بعد یکی از مسافرا کیک باز کرد بخوره.‌ بچه گفت از این کیکا میخوام. مادرش به آقاهه گفت میشه یکم کیک بدی به بچم. داد.
کل مدت هم حاضر نشد بیاد کنار مادرش بشینه و بغلش بود. میفهمم بچه تون رو خیلی دوست دارین ولی تربیت بچه از خودش عزیزتره. بد نیست بهشون یاد بدین که قرار نیست تو زندگی هرچی رو میخوان به دست بیارن اونم انقدر‌ راحت. این بچه اگه‌ همینجوری عادت کنه به زودی به فنا میره تو زندگیش.



»Sigyn«


🆔@haftbaldt


🎧#کتاب_صوتی
📚#متشکرم_از_ته_دل
✍ نویسنده : #جین_بیو_کنن
🎙راوی : #نازنین_مهیمنی
💥 ۵ فایل صوتی(هر روز یک قسمت)
🍉 فصل: 3⃣
🌹منبع : #ایرانصدا


من مشکلات را حل نمی‌کنم.
من افکارم را درست می‌کنم،
سپس مشکلات خودشان حل می‌شوند ...


#لوئیس‌هی

🆔 @haftbaldt


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#قندون

موسیقی مناسب روزهای سرد😂


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @haftbaldt


📿 هر روز با #قرآن

💠 سوره مبارکه الْبَقَرَة آیه ۱۱۰

🔸 وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

🔹 و هر کار خیری را برای خود از پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بیناست.

🆔️ @haftbldt


زندگی

نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت

زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر -
مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت

در تمام سال های رفته بر ما روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت

📚(#اقلیت/نویسنده : #فاضل_نظری /انتشارات سوره مهر /چاپ چهلم ۱۳۹۵ /ص۶۷)

🆔️ @haftbaldt


#دیالوگ


اگر به آدم بزرگ ها بگویید :
یک خانه ی قَشنگ دیدم از آجرِ قرمز که جلوی پنجره هاش غرق شمعدانی و بامَش پُر از کبوتر بود
محال است که بتوانند مجسمش کنند.
باید حتماً بهشان گفت یک خانه ی صد میلیونی دیدم تا صداشان بلند شود که : وای! چه قشنگ!


📚 شازده کوچولو
👤 آنتوان دوسنت اگزوپری

🆔 @haftbaldt


💥#داستانک 💥


روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویان گفت: "امروز می خواهیم بازی کنیم"
سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود . خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگی اش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده،بستگان، دوستان،همکلاسی ها و همسایگانش را نوشت. سپس استاد از او خواست نام سه نفری را پاک کند که کمتر از بقیا مهم بودند. زن اسامی همکلاسیهایش را پاک کرد. سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر را پاک کند. زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند: نام مادر،پدر،همسر و تنها پسرش...
کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود چون حالا همه میدانستند این برای آن خانم صرفا یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند. کار بسیار دشواری برای آن خانم بود. او با بی میلی تمام نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت :"لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید. "زن مضطرب ونگران شده بود و با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست...
استاد از او خواست سرجایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟ والدینتان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را بدنیا آوردید. شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!"
دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن رابشنوند زن به آرامی و با لحنی نجوا مانند پاسخ داد:" روزی والدینم از دنیا خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ترکم خواهد کرد .
پس تنها فردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند، همسرم است!"
همه‌ی دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آن زن که حقیقت زندگی اش را با آنان در میان گذاشته بود، کف زدند....

🆔 @haftbaldt


#آسان_گذران_کار_جهان_گذران_را

همیشه سعی کن
برای دل خودت زندگی کنی
نه واسه چشمای دیگران...!

🆔 @haftbaldt


#جونم_برات_بگه

خیلی سال پیش یکی از هم دانشگاهی هایی که اصلا همو نمیشناختیم توی یه کاری چند تا مشکل داشت من کمکش کردم حل شد و رفت دیگه.
بعد چند سال بهم زنگ زد منو عروسیش دعوت کرد گفت دوست دارم حتما باشی کمکت واقعا شرایطمو عوض کرد.
باورم نمیشه گاهی مردم چقدر خوبی های کوچیک رو یادشونه🥲


》چنگولی《


🆔 @haftbaldt


۲🎧#کتاب_صوتی
📚#متشکرم_از_ته_دل
✍ نویسنده : #جین_بیو_کنن
🎙راوی : #نازنین_مهیمنی
💥 ۵ فایل صوتی(هر روز یک قسمت)
🍉 فصل: 2⃣
🌹منبع : #ایرانصدا


زخم‌ها خوب می‌شوند ،
اما این خوب شدن ،
با مثل روز اول شدن بسیار تفاوت دارد ...

#اوریانا_فالاچی

🆔 @haftbaldt


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#قندون

برای همین هست که بهش میگن شهر گل و بلبل
شیرازِ بهشتی ❤️

🆔 @haftbaldt


📿 هر روز با #قرآن

💠 سوره مبارکه ی طلاق آیه ی ۳

🔸️وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

🔹️و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‌دهد و هر كس بر خدا توكل كند، او برايش كافى است. 


🆔️ @haftbaldt


#کلید🔑

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آنکه دارد با دلبری وصالی

#سعدی

🆔 @haftbaldt

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.