این مجسمه که یکی از بزرگترین مجسمههای برنینی است ترکیبی سرزنده و دراماتیک را نشان میدهد. حَبقوقِ پیامبر بر روی صخرهای نشسته است و سبد ناهار خود را در کنارش دارد و به سمتی که میخواهد برود اشاره میکند در حالی که فرشتهای جوان و زیبا از طاقچه به بیرون خَم شده و سرِ حَبقوق را با گرفتن مقداری از موهایش بلند کرده و به سمت دانیال در آن طرف دیگرِ کلیسا اشاره میکند. پیامبر به عنوان مردی ریشدار و مُسن اما همچنان قوی به تصویر کشیده شده است. برنینی داستانی از کتابِ دانیال را به تصویر میکشد که میگوید چگونه خداوند دانیال را با ظهور معجزهآسای حَبقوق در لانهی شیرها از گرسنگی نجات داد. حال حَبقوقِ نبی در یهودیه بود و خورِش درست کرده بود و نان را در ظرفی شکسته بود و به مزرعه میرفت تا آن را نزدِ دروگران ببرد اما فرشتهی خداوند به حَبقوق گفت: "غذایی را که داری به بابل ببر و به دانیال در گودالِ شیرها بده..." حَبقوق گفت: "من هرگز بابل را ندیدهام و از لانهی شیرها چیزی نمیدانم..." آنگاه فرشتهی خداوند او را از موی سرش گرفت و با سرعت باد او را در بابل، درست بر فرازِ چاهی که دانیال در آن قرار داشت، نشاند. پس از اینکه دانیال، شامِ خود را خورد فرشتهی خداوند، حَبقوق را به جای خود بازگرداند.
#مجسمهسازی
#هنرتجسمی
@Honarrvareh
#مجسمهسازی
#هنرتجسمی
@Honarrvareh