- یه پک به این سیگاری بزن ببین اصل جنسه!
- عجب چیزیه! من تا حالا گل اینجوری نکشیده بودم!
- میدونم داداش. اینو فقط از خودم میتونی بگیری.
- چه حالی میده! حالا بگو چیه خداییش؟
- گرد فرشته. اسم علمیش PCP (فن سیکلیدین) است.
- عجیبه عطر ماریجوانا داره.
- خب من با گل قاطیش کردم.
-ای شیطونا! تک خوری؟!
- بیایید بچهها! بفرمایید گرد فرشته!
-من توی مسافرت کوبا زده بودم.
- من تو جنگلهای بامبوی تایلند زده بودم.
- چه فازی میده! بچهها حالا که های شدیم، بریم برقصیم!
.....
موزیکو قطع کنید! حسین داره تشنج میکنه.
حسین وسط زمین افتاده، چشمهاش رفته یک طرف و سفیدیش معلومه. از دهانش کف میاد و دست و پاش به صورت ریتمیک داره میزنه.
-بچهها به دکی بگید بیاد بالا سر مریض. فریدکجاس؟
- مگه فرید دکتره؟
- آره، روانپزشکه
-فرید تو تراس داره سیگار میکشه.
- دوکی سوبری؟
- آره.
- بیا تو. حسین داره تشنج میکنه.
فرید تشنج حسین رو میبینه: نگران نباشید بچهها. الان برطرف میشه. فقط به سمت چپ بخوابونیدش که اگه استفراغ کرد آسپیره نکنه (توی ریهش نره)
بعد از چند دقیقه تشنج حسین قطع میشه و بیحال روی زمین میفته.
- حالا باید چی کار کنیم؟
- فرید: به نظر من که کار خاصی نیاز نیست. فن سیکلیدین (گرد فرشته) گاهی تشنج میده. الان هم که تشنجش قطع شد. کار دیگهای نیاز نیست.
-پیمان (صاحب باغ): ولی به نظر من بهتره ببریمش دکتر. اگه خدای نکرده اتفاقی بیفته مسوولیت داره. الان هم که هوشیار نیست. ممکنه هر اتفاقی بیفته.
فرید هم روی نظر خودش پافشاری نمیکنه و با نظر پیمان موافقت میکنه. فرید و پیمان حسین را سوار ماشین میکنن. پیمان میگه اینجا تا بیمارستان خیلی راهه ولی یه کلینیک تو مسیر هست که همه چیز داره.
وقتی وارد کلینیک میشن حسین هوشیاریش رو به دست اورده.
دکتر کلینیک فرید را معاینه میکند. فشار خون، ضربان قلب، و معاینات عصبی نرمال هستند. آزمایش خون و ادرار درخواست میدهد. یک ساعت بعد جواب آزمایشها حاضر میشه. فرید و دکتر کلینیک با هم جواب آزمایشها رو میبینن. همه چیز نرماله. دکتر کلینیک میگه ولی صبر کن ببینم، توی ادرار خون هست.
-فرید: عجیبه، چرا من متوجه نشدم! بده ببینم....ادرار که خون نداره. RBC ادرار صفره!
- دکتر کلینیک: بالاش رو ببین نوشته توی ادرار Blood هست.
- فرید: آهان آره. من اینو ندیدم. ولی احتمالن خطای آزمایشگاه باشه. اگه واقعن توی ادرار خون بود، باید RBC را many گزارش میکرد، نه صفر!
دکتر کلینیک حرف فرید را قبول میکنه و میگه احتمالن خطای آزمایشگاهه. در هر صورت الان که دیگه تشنج قطع شده و مشکلی نیست. میتونید ببریدش و سر فرصت توسط یک نورولوژیست ویزیت بشه. اینجا نهایتن میتونیم یه سرم بهش بزنیم.
حسین را مرخص میکنند و به باغ برمیگردند.
حسین را در یک اتاق میخوابانند و دوباره به رقص و پایکوبی مشغول میشوند.
نصف شب مهرداد دچار سردرد میشود.
- پیمان: برو تو اتاق حسین بخواب.
-مهرداد: تو خودت حاضری پیش حسین بخوابی؟
- پیمان: مسخرهبازی در نیار. بقیهی اتاقها مال دخترهاست.
مهرداد وارد اتاق میشه. میبینه حسین بیقراره. تو جاش استفراغ کرده و تنگی نفس داره.
بچهها حسین دوباره حالش بد شده.
به اورژانس زنگ میزنند و حسین را به بیمارستان میبرند.
در بیمارستان:
متخصص طب اورژانس وقتی شرح حال میگیرد و آزمایش قبلی حسین را میبیند میگه به احتمال زیاد ATN کرده. (نکروز حاد توبولهای کلیه)
- فرید: چرا ATN؟!
- دکتر اورژانس: به خاطر میوگلوبینوری (دفع میوگلوبین)
- فرید: شما میوگلوبینوری را چطور تشخیص دادید؟
- دکتر اورژانس: این آزمایش داره میوگلوبینوری را فریاد میزنه! کدوم دکتر بیسوادی با این آزمایش مریض رو مرخص کرده؟! وقتی آزمایش ادرار نشون میده که خون تو ادراره ولی گلبول قرمز (RBC) نداریم، یعنی میوگلوبین تو ادراره. گاهی به دنبال تشنج شدید و آسیب عضلانی این اتفاق میفته. باید همونوقت بستری میشد و سرم میگرفت که ادرارش زیاد بشه و میوگلوبینها دفع بشه. الان میوگلوبینها در توبولهای کلیه تجمع پیدا کرده و ATN کرده. امیدوارم شانس بیاره و کلیهش از کار نیفته.
پیمان شاهد گفت و گوی فرید و پزشک متخصص اورژانس بود.
-پیمان: دکتر یعنی اگه همونجا سرم میگرفت این اتفاق نمیفتاد؟!
- دکتر اورژانس: به احتمال زیاد نه.
فرید از خجالت سرخ میشود و اوژانس را ترک میکند.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده. اما اگر من هم به جای فرید بودم، اصراری به بیمارستان رفتن پس از برطرف شدن حملهی تشنج نمیکردم و اگر آن آزمایش ادرار را میدیدم من هم تشخیص میوگلوبینوری نمیتوانستم بدهم و آن را به خطای آزمایشگاه نسبت میدادم و به خاطر بیسوادیام به نوبه و سهم خودم در ایجاد مشکل کلیوی حسین نقش داشتم و شرمندهی دوستم میشدم.
@hafezbajoghli
- عجب چیزیه! من تا حالا گل اینجوری نکشیده بودم!
- میدونم داداش. اینو فقط از خودم میتونی بگیری.
- چه حالی میده! حالا بگو چیه خداییش؟
- گرد فرشته. اسم علمیش PCP (فن سیکلیدین) است.
- عجیبه عطر ماریجوانا داره.
- خب من با گل قاطیش کردم.
-ای شیطونا! تک خوری؟!
- بیایید بچهها! بفرمایید گرد فرشته!
-من توی مسافرت کوبا زده بودم.
- من تو جنگلهای بامبوی تایلند زده بودم.
- چه فازی میده! بچهها حالا که های شدیم، بریم برقصیم!
.....
موزیکو قطع کنید! حسین داره تشنج میکنه.
حسین وسط زمین افتاده، چشمهاش رفته یک طرف و سفیدیش معلومه. از دهانش کف میاد و دست و پاش به صورت ریتمیک داره میزنه.
-بچهها به دکی بگید بیاد بالا سر مریض. فریدکجاس؟
- مگه فرید دکتره؟
- آره، روانپزشکه
-فرید تو تراس داره سیگار میکشه.
- دوکی سوبری؟
- آره.
- بیا تو. حسین داره تشنج میکنه.
فرید تشنج حسین رو میبینه: نگران نباشید بچهها. الان برطرف میشه. فقط به سمت چپ بخوابونیدش که اگه استفراغ کرد آسپیره نکنه (توی ریهش نره)
بعد از چند دقیقه تشنج حسین قطع میشه و بیحال روی زمین میفته.
- حالا باید چی کار کنیم؟
- فرید: به نظر من که کار خاصی نیاز نیست. فن سیکلیدین (گرد فرشته) گاهی تشنج میده. الان هم که تشنجش قطع شد. کار دیگهای نیاز نیست.
-پیمان (صاحب باغ): ولی به نظر من بهتره ببریمش دکتر. اگه خدای نکرده اتفاقی بیفته مسوولیت داره. الان هم که هوشیار نیست. ممکنه هر اتفاقی بیفته.
فرید هم روی نظر خودش پافشاری نمیکنه و با نظر پیمان موافقت میکنه. فرید و پیمان حسین را سوار ماشین میکنن. پیمان میگه اینجا تا بیمارستان خیلی راهه ولی یه کلینیک تو مسیر هست که همه چیز داره.
وقتی وارد کلینیک میشن حسین هوشیاریش رو به دست اورده.
دکتر کلینیک فرید را معاینه میکند. فشار خون، ضربان قلب، و معاینات عصبی نرمال هستند. آزمایش خون و ادرار درخواست میدهد. یک ساعت بعد جواب آزمایشها حاضر میشه. فرید و دکتر کلینیک با هم جواب آزمایشها رو میبینن. همه چیز نرماله. دکتر کلینیک میگه ولی صبر کن ببینم، توی ادرار خون هست.
-فرید: عجیبه، چرا من متوجه نشدم! بده ببینم....ادرار که خون نداره. RBC ادرار صفره!
- دکتر کلینیک: بالاش رو ببین نوشته توی ادرار Blood هست.
- فرید: آهان آره. من اینو ندیدم. ولی احتمالن خطای آزمایشگاه باشه. اگه واقعن توی ادرار خون بود، باید RBC را many گزارش میکرد، نه صفر!
دکتر کلینیک حرف فرید را قبول میکنه و میگه احتمالن خطای آزمایشگاهه. در هر صورت الان که دیگه تشنج قطع شده و مشکلی نیست. میتونید ببریدش و سر فرصت توسط یک نورولوژیست ویزیت بشه. اینجا نهایتن میتونیم یه سرم بهش بزنیم.
حسین را مرخص میکنند و به باغ برمیگردند.
حسین را در یک اتاق میخوابانند و دوباره به رقص و پایکوبی مشغول میشوند.
نصف شب مهرداد دچار سردرد میشود.
- پیمان: برو تو اتاق حسین بخواب.
-مهرداد: تو خودت حاضری پیش حسین بخوابی؟
- پیمان: مسخرهبازی در نیار. بقیهی اتاقها مال دخترهاست.
مهرداد وارد اتاق میشه. میبینه حسین بیقراره. تو جاش استفراغ کرده و تنگی نفس داره.
بچهها حسین دوباره حالش بد شده.
به اورژانس زنگ میزنند و حسین را به بیمارستان میبرند.
در بیمارستان:
متخصص طب اورژانس وقتی شرح حال میگیرد و آزمایش قبلی حسین را میبیند میگه به احتمال زیاد ATN کرده. (نکروز حاد توبولهای کلیه)
- فرید: چرا ATN؟!
- دکتر اورژانس: به خاطر میوگلوبینوری (دفع میوگلوبین)
- فرید: شما میوگلوبینوری را چطور تشخیص دادید؟
- دکتر اورژانس: این آزمایش داره میوگلوبینوری را فریاد میزنه! کدوم دکتر بیسوادی با این آزمایش مریض رو مرخص کرده؟! وقتی آزمایش ادرار نشون میده که خون تو ادراره ولی گلبول قرمز (RBC) نداریم، یعنی میوگلوبین تو ادراره. گاهی به دنبال تشنج شدید و آسیب عضلانی این اتفاق میفته. باید همونوقت بستری میشد و سرم میگرفت که ادرارش زیاد بشه و میوگلوبینها دفع بشه. الان میوگلوبینها در توبولهای کلیه تجمع پیدا کرده و ATN کرده. امیدوارم شانس بیاره و کلیهش از کار نیفته.
پیمان شاهد گفت و گوی فرید و پزشک متخصص اورژانس بود.
-پیمان: دکتر یعنی اگه همونجا سرم میگرفت این اتفاق نمیفتاد؟!
- دکتر اورژانس: به احتمال زیاد نه.
فرید از خجالت سرخ میشود و اوژانس را ترک میکند.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده. اما اگر من هم به جای فرید بودم، اصراری به بیمارستان رفتن پس از برطرف شدن حملهی تشنج نمیکردم و اگر آن آزمایش ادرار را میدیدم من هم تشخیص میوگلوبینوری نمیتوانستم بدهم و آن را به خطای آزمایشگاه نسبت میدادم و به خاطر بیسوادیام به نوبه و سهم خودم در ایجاد مشکل کلیوی حسین نقش داشتم و شرمندهی دوستم میشدم.
@hafezbajoghli