کرد اونم کوتاه اومد بهم گفت دوست دارم رو تخت شوهرت جرت بدم
اووف رو تختی که به عباس میدم حالا میخوام به داوود هم بدم برام تحریک پذیر بود لباسمو خودم در آوردم حالا فقط با یه سوتین بودم یه دستش انداخت دور گردنم ، یکی از دستشاش هم برد وسط پام مثل یه بچه بلندم کرد برد انداخت رو تخت ، درست مثل یه گربه ی وحشی بود ومن از وحشی بودنش لذت میبردم همیشه خشونت رو تو سکس. دوست داشتم البته به اندازه ، دوست نداشتم آسیب ببینم با یه سوتینم رو باز کرد قشنگ تو چنگالش بودم افتاد به جوون سینه ها گاهی میخورد گاهی گاز می گرفت گاهی سفارشون میداد دردی همرا ه با لذت تجربه می کردم
کم کم پایین تر اومد باز سراغ کص رفت اینبار زیاد نخورد اما چند بار کیرش به کصم مالوند هر بار منتظر بودم بفرسته داخل اما نمیداشت عطشم سیراب بشه کلاهک کیرش رو داخل فرستاد منتظرک همه کیرش رو کصم احساس کنم میخواست با کیرش وجودم آتیش بزنه اما بازم بیرون کشید اعتراض کردم ، التماس کردم که بیا جرم بده ، بیا پاره م کن ، بیا کصم جر بده
بالاخره راضی شد بر گردوندم ، شونه هامو به تخت چسبوند
باسنم رو بالا کشید ، دو پام رو از پشت از هم دیگه باز کرد ، حالا کصم کاملا مقابل دیدگاهش بود یه چنگ محکم به کصم زد خودم کمی جمع کردم اما با ضربه آیی که به روی باسنم زد مجبور شدم دوباره شل کنم کیرش رو از پشت به کصم چسبوند دستاش رو زیر شکمم قفل کرد با یه ضربه محکم تا آخر فرستاد داخل
وایییی ، نفسم بند اومد راه فرار هم نداشتم اسیر دستاش بودم یکم که کیرش همونجا موند نفس راحتی کشیدم شروع کرد آروم آروم کردن داشتم محکم بکنه اما میترسیدم جر بخورم
کم کم کیرش جا باز کرد و راحتر تو میرفت ضربه ها رو محکم تر کرد چند دقیقه ای گذشت و تغییر پوزیشن دادیم حالا رو کمر خوابیده بودم دوتا پام بالا و از دو سو باز شده بود کیر داود داشت رفتی و برگشتی کصم رو می گایید ، به هن هن افتاده بودم صدای ناله هام بلند شد اما اون دست بردار نبود نزدیک سی دقیقه به انواع روشها منو کرد دیگه تا نداشتم کیرش رو از کصم بیرون آورد کمی بادست انفجاری حق زد همه آبش رو شکم. ریخت ، یه نفسم عمیق کشید و اما کنارم دراز کشید لبام و پشیومنیم رو بوسید کلی ازم تشکر کرد خودم رو تمیز کردم و بلند شدم اون شب با هم حمام رفتیم و اونجا یه دست کصم نوازش داد در مجموع تا صبح چهار بار بهش کص دادم ....
فردای اون روز حس خوبی نداشتم احساس می کردم اشتباه بزرگی کردم به عباس خیانت کرده بود این منو آزار میداد رو تخت خوابمون که می اومد م بیشتر ذهنم درگیر می شد یکی دوروزه اصلأ حالم خوب نبود و هر چه عباس می پرسید مریضی رو بهونه می کردم تصمیم گرفتم داوود رو بزارم کنار زندگیم مهمتر از هر چیزی بود
چند ماه بعد اون روزا رو فراموش کردم با همسایه ها بیشتر مینشستیم گاهی خونه گاهی بیرون لیلا ، مرجان ، مه لقا حال با همشون صمیمی بودم اما مه لقا همچنان دوست صمیمی ترم بود و باهاش راحتر بودم
پایان قسمت دوم
آریان 12
📕دّاّسّتّاّنّکّدّهّ📘
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
اووف رو تختی که به عباس میدم حالا میخوام به داوود هم بدم برام تحریک پذیر بود لباسمو خودم در آوردم حالا فقط با یه سوتین بودم یه دستش انداخت دور گردنم ، یکی از دستشاش هم برد وسط پام مثل یه بچه بلندم کرد برد انداخت رو تخت ، درست مثل یه گربه ی وحشی بود ومن از وحشی بودنش لذت میبردم همیشه خشونت رو تو سکس. دوست داشتم البته به اندازه ، دوست نداشتم آسیب ببینم با یه سوتینم رو باز کرد قشنگ تو چنگالش بودم افتاد به جوون سینه ها گاهی میخورد گاهی گاز می گرفت گاهی سفارشون میداد دردی همرا ه با لذت تجربه می کردم
کم کم پایین تر اومد باز سراغ کص رفت اینبار زیاد نخورد اما چند بار کیرش به کصم مالوند هر بار منتظر بودم بفرسته داخل اما نمیداشت عطشم سیراب بشه کلاهک کیرش رو داخل فرستاد منتظرک همه کیرش رو کصم احساس کنم میخواست با کیرش وجودم آتیش بزنه اما بازم بیرون کشید اعتراض کردم ، التماس کردم که بیا جرم بده ، بیا پاره م کن ، بیا کصم جر بده
بالاخره راضی شد بر گردوندم ، شونه هامو به تخت چسبوند
باسنم رو بالا کشید ، دو پام رو از پشت از هم دیگه باز کرد ، حالا کصم کاملا مقابل دیدگاهش بود یه چنگ محکم به کصم زد خودم کمی جمع کردم اما با ضربه آیی که به روی باسنم زد مجبور شدم دوباره شل کنم کیرش رو از پشت به کصم چسبوند دستاش رو زیر شکمم قفل کرد با یه ضربه محکم تا آخر فرستاد داخل
وایییی ، نفسم بند اومد راه فرار هم نداشتم اسیر دستاش بودم یکم که کیرش همونجا موند نفس راحتی کشیدم شروع کرد آروم آروم کردن داشتم محکم بکنه اما میترسیدم جر بخورم
کم کم کیرش جا باز کرد و راحتر تو میرفت ضربه ها رو محکم تر کرد چند دقیقه ای گذشت و تغییر پوزیشن دادیم حالا رو کمر خوابیده بودم دوتا پام بالا و از دو سو باز شده بود کیر داود داشت رفتی و برگشتی کصم رو می گایید ، به هن هن افتاده بودم صدای ناله هام بلند شد اما اون دست بردار نبود نزدیک سی دقیقه به انواع روشها منو کرد دیگه تا نداشتم کیرش رو از کصم بیرون آورد کمی بادست انفجاری حق زد همه آبش رو شکم. ریخت ، یه نفسم عمیق کشید و اما کنارم دراز کشید لبام و پشیومنیم رو بوسید کلی ازم تشکر کرد خودم رو تمیز کردم و بلند شدم اون شب با هم حمام رفتیم و اونجا یه دست کصم نوازش داد در مجموع تا صبح چهار بار بهش کص دادم ....
فردای اون روز حس خوبی نداشتم احساس می کردم اشتباه بزرگی کردم به عباس خیانت کرده بود این منو آزار میداد رو تخت خوابمون که می اومد م بیشتر ذهنم درگیر می شد یکی دوروزه اصلأ حالم خوب نبود و هر چه عباس می پرسید مریضی رو بهونه می کردم تصمیم گرفتم داوود رو بزارم کنار زندگیم مهمتر از هر چیزی بود
چند ماه بعد اون روزا رو فراموش کردم با همسایه ها بیشتر مینشستیم گاهی خونه گاهی بیرون لیلا ، مرجان ، مه لقا حال با همشون صمیمی بودم اما مه لقا همچنان دوست صمیمی ترم بود و باهاش راحتر بودم
پایان قسمت دوم
آریان 12
📕دّاّسّتّاّنّکّدّهّ📘
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa