#پارت953
دستش رو آروم بیرون کشید و قدمی ازم فاصله گرفت.
لبش زیر دندون کشید.
سمت دستشویی رفت.
_ من آماده ام.
یه آب سرد بزنم به صورتم....بریم.
تو بپوش تا بیام.
با داخل رفتن داریوش تک خنده ی عصبی کردم.
بچه پرووو...
من که داشتم کار خودم رو میکردم، یهو مزاحم شد.
سریع لباسم رو تنم کشیدم.
با اینکه با این کارهاش حال منم خراب کرده بود ولی الان تموم فکر و ذکرم صدرا شده بود.
_ اومدی داریوش...
از دستشویی اومد و نگاهی به من انداخت.
_ دارم برات.
خنده ناباورانه ای سر دادم.
مظلومانه دستم روی قفسه سینه ام گذاشتم و به خودم اشاره کردم.
_ به من بدبخت چه ربطی داره؟
خودت اومدی کرم ریختی...!
الان فکر کردی حال من خیلی خوبه..؟
با قدم های بلندش فاصله بینمون رو در عرض ثانیه ای پر کرد.
قبل اینکه فرصت کنم عقب برم تا کار دیگه ای نکنه، دستش رو پشت کمرم گذاشت و نگهم داشت.
خم شد و بوسه ی وحشیانه روی لبم گذاشت.
جوری لبم رو مک زد که خس کردم هر لحظه ممکنه کنده بشه...
دستش رو آروم بیرون کشید و قدمی ازم فاصله گرفت.
لبش زیر دندون کشید.
سمت دستشویی رفت.
_ من آماده ام.
یه آب سرد بزنم به صورتم....بریم.
تو بپوش تا بیام.
با داخل رفتن داریوش تک خنده ی عصبی کردم.
بچه پرووو...
من که داشتم کار خودم رو میکردم، یهو مزاحم شد.
سریع لباسم رو تنم کشیدم.
با اینکه با این کارهاش حال منم خراب کرده بود ولی الان تموم فکر و ذکرم صدرا شده بود.
_ اومدی داریوش...
از دستشویی اومد و نگاهی به من انداخت.
_ دارم برات.
خنده ناباورانه ای سر دادم.
مظلومانه دستم روی قفسه سینه ام گذاشتم و به خودم اشاره کردم.
_ به من بدبخت چه ربطی داره؟
خودت اومدی کرم ریختی...!
الان فکر کردی حال من خیلی خوبه..؟
با قدم های بلندش فاصله بینمون رو در عرض ثانیه ای پر کرد.
قبل اینکه فرصت کنم عقب برم تا کار دیگه ای نکنه، دستش رو پشت کمرم گذاشت و نگهم داشت.
خم شد و بوسه ی وحشیانه روی لبم گذاشت.
جوری لبم رو مک زد که خس کردم هر لحظه ممکنه کنده بشه...