#بهشت_کوچک_من
#part163
-پاهاتو باز کن گیسو! امروز روز زوجه و نوبته منه که زیرم جیغ و داد کنی!
در حالی که از هوس به خودم می پیچیدم لب زدم:
-اما دیشبم باز با تو خوابیدم بردیا.
سیلی به رون پام زد و گفت:
-داداشم می خواست از حقش دیشب استفاده کنه! روز فرد رفت مسافرت من نذاشتم هدر بره!
یهو صدای برسام اومد که گفت:
-داداش من خودمو الان رسوندم که حداقل امشب باهات شریک شم تو جر دادن گیسو.
چشمام گرد شد. یعنی همزمان با دوتاشون بودم؟! برسام لباساشو کامل درآورد و کنار بردیا اومد و پاهامو از هم باز نگه داشت که بردیا گفت:
-پشت تو! جلو من! بعد جا به جا میشیم.
https://t.me/+wAcJfpXadVRhYmNk
#رمانی_ممنوعه_پرصحنه
#پنجبار_فیلترشده
#part163
-پاهاتو باز کن گیسو! امروز روز زوجه و نوبته منه که زیرم جیغ و داد کنی!
در حالی که از هوس به خودم می پیچیدم لب زدم:
-اما دیشبم باز با تو خوابیدم بردیا.
سیلی به رون پام زد و گفت:
-داداشم می خواست از حقش دیشب استفاده کنه! روز فرد رفت مسافرت من نذاشتم هدر بره!
یهو صدای برسام اومد که گفت:
-داداش من خودمو الان رسوندم که حداقل امشب باهات شریک شم تو جر دادن گیسو.
چشمام گرد شد. یعنی همزمان با دوتاشون بودم؟! برسام لباساشو کامل درآورد و کنار بردیا اومد و پاهامو از هم باز نگه داشت که بردیا گفت:
-پشت تو! جلو من! بعد جا به جا میشیم.
https://t.me/+wAcJfpXadVRhYmNk
#رمانی_ممنوعه_پرصحنه
#پنجبار_فیلترشده