پارت 8
حمید رضا
مهمانی های مادر تمامی نداشت .
واقعا نمیتوانستم درک کنم که چه لذتی پشت این دورهمی های خانوادگی هست .
خانواده ای که گاهی اوقات سایه هم را با تیر میزنند .
تنها دلخوشی من مواقعی بود که مائده دختر خاله ام حضور داشت .
دختر ظریف ریزه میزه ای که عاشقانه دوستش داشتم .
خانم معلم با حجب و حیایی که دلم حسابی برایش ضعف میرفت .
وقتی که کت و شلوارم را تن زدم از ادکلن مارکم به خودم اسپری کردم و از اتاق خارج شدم .
با بیرون رفتن من از اتاق و ورودم به سالن که مهمانان در آن حضور داشتند سرو گوشی آب دادم تا ببینم آیا مادرم خاله را هم دعوت گرفت یا بازهم سعی کرده که آنها را نادیده بگیرد.
خاله مریم زن مهربان و خونگرمی است.
همسرش جانباز است و استاد دانشگاه ادبیات .
تمام دانشجو هایش عاشقش هستند .
خود من به شخصه عاشق خانواده چهارنفره آنها هستم .
صمیمیت و گرمی خانه کوچکشان برایم قابل تقدیر است .
برعکس آنها مادرم که عاشق تجملات است .
همیشه از خواهرش مریم دوری میکند واگر بخاطر مادرش زینت نبود عمرا اگر خاله و خانوادهاش را برا دورهمی هایش دعوت بگیرد.
حمید رضا
مهمانی های مادر تمامی نداشت .
واقعا نمیتوانستم درک کنم که چه لذتی پشت این دورهمی های خانوادگی هست .
خانواده ای که گاهی اوقات سایه هم را با تیر میزنند .
تنها دلخوشی من مواقعی بود که مائده دختر خاله ام حضور داشت .
دختر ظریف ریزه میزه ای که عاشقانه دوستش داشتم .
خانم معلم با حجب و حیایی که دلم حسابی برایش ضعف میرفت .
وقتی که کت و شلوارم را تن زدم از ادکلن مارکم به خودم اسپری کردم و از اتاق خارج شدم .
با بیرون رفتن من از اتاق و ورودم به سالن که مهمانان در آن حضور داشتند سرو گوشی آب دادم تا ببینم آیا مادرم خاله را هم دعوت گرفت یا بازهم سعی کرده که آنها را نادیده بگیرد.
خاله مریم زن مهربان و خونگرمی است.
همسرش جانباز است و استاد دانشگاه ادبیات .
تمام دانشجو هایش عاشقش هستند .
خود من به شخصه عاشق خانواده چهارنفره آنها هستم .
صمیمیت و گرمی خانه کوچکشان برایم قابل تقدیر است .
برعکس آنها مادرم که عاشق تجملات است .
همیشه از خواهرش مریم دوری میکند واگر بخاطر مادرش زینت نبود عمرا اگر خاله و خانوادهاش را برا دورهمی هایش دعوت بگیرد.