پارت 4
امیر حسین
سرم کمی گیج میرفت ولی مانع نشده بود که متوجه نباشم اطرافم چه خبر است .
دزدیدن مامور قانون !!!
یا خیلی جسارت داشتند یا احمق بودند .
وقتی پسری همسن خودم با سرنگ نزدیکم شد تکان محکمی به خودم دادم و کمی صدا بلند کردم .
ـ چه غلطی میخوای بکنی تو .
با صدای من پیرمرد داخل عروسی مهرآیین عصایش را بر کتف پسر کوباند و با غیض گفت :
ـ اینقدر دس دست کردی تا بهوش اومد کارت رو کن دیگه حیف نخواستم کسی بفهمه وگرنه کادر بیمارستان رو خبر میکردم .
مردک سرنگ به دست خنده ای کرد و دوباره پنبه رو بر روی دستم کشید ولی بر خلاف چهره آرامش با لحنی جدی گفت :
ـ آروم بگیر فقط میخوام خون بگیرم دستت رو تکون بدی خودت درد میکشی .
ترس از آلوده بودن سرنگ داشتم که فریاد زدم .
ـ چی از جونم میخواین .....عجب گیری کردیم ها نکن .......نکن میگم، بخدا خودم و آزاد کنم چوب میکنم اونجات دیوث حالا ببین.
امیر حسین
سرم کمی گیج میرفت ولی مانع نشده بود که متوجه نباشم اطرافم چه خبر است .
دزدیدن مامور قانون !!!
یا خیلی جسارت داشتند یا احمق بودند .
وقتی پسری همسن خودم با سرنگ نزدیکم شد تکان محکمی به خودم دادم و کمی صدا بلند کردم .
ـ چه غلطی میخوای بکنی تو .
با صدای من پیرمرد داخل عروسی مهرآیین عصایش را بر کتف پسر کوباند و با غیض گفت :
ـ اینقدر دس دست کردی تا بهوش اومد کارت رو کن دیگه حیف نخواستم کسی بفهمه وگرنه کادر بیمارستان رو خبر میکردم .
مردک سرنگ به دست خنده ای کرد و دوباره پنبه رو بر روی دستم کشید ولی بر خلاف چهره آرامش با لحنی جدی گفت :
ـ آروم بگیر فقط میخوام خون بگیرم دستت رو تکون بدی خودت درد میکشی .
ترس از آلوده بودن سرنگ داشتم که فریاد زدم .
ـ چی از جونم میخواین .....عجب گیری کردیم ها نکن .......نکن میگم، بخدا خودم و آزاد کنم چوب میکنم اونجات دیوث حالا ببین.