Фильтр публикаций


همراه های عزیزم
این لیست رمان‌های ماست که با پرداخت حق اشتراک میتونین عضو vip بشین و هرکدوم رو دوس داشتین بخونین

اگر تمایل به عضویت داشتین بعد از واریز حق عضویت..رسید واریز و اسم رمان رو به ایدی زیر
@Ley_li13
ارسال کنین و در کمترین زمان ممکن جوین بشین و رمان رو بخونین


6219861901851427


بخشی
..........

این رمان ها توی vip به پایان رسیدن
خانم جذاب
شهرت صورتی
شراب صورتی
آشپز هات
روانپزشک قاتل
تقاص شهرت
دلربا باش
گناه
عروسک شو
دکتر روان


همراه‌های عزیزم رمان جدیدمون‌ به اسم گناه داخل vip بصورت کامل به اتمام رسیده
هرکس تمایل به خوندن رمان داره مبلغ 42000 تومن به شماره کارت زیر واریز کنه
بعد از واریز حق عضویت
اسم رمان و رسید واریز رو به ایدی زیر

@Ley_li13

ارسال کنه تا لینک عضویت در اختیارش قرار بگیره

6219861901851427


بخشی


#part25

بالش کوچیکی زیر شکمم گذاشت و گفت:

_ باسنتو بده بالا بهار، شل کن و آه بکش، میخوام خوب بشنوم که چطور جر‌میخوری زیرم!

از تحقیری‌که بین جمله های نشسته بود، کاسه چشمم پر از آب شد و آه خفه ای کشیدم! از گریه هام خوشش میومد، داغ شدن بدنشو بیشتر میکرد و حرارتش پوست بدنم رو میسوزند! چند تا سیلی به باسنم زد و از درد به خودم پیچیدم!
_ یکم روان کننده میریزم ولی اگر دختر خوبی نبودی، خشک جرت میدم! آدم باش و بذار کارمو کنم!

چی میتونستم بگم؟! سرمو به بالش فشار دادم و از سردی مایع لزجی که به پشتم میمالید لرزیدم!
کمی انگولکم کرد و آروم آروم روم خیمه زد...

کلاهک سفتشو حس میکردم؛ با اینکه بهم اخطار داده بود ولی تا کوچک ترین فشاری حس کردم؛ از زیر هیکلش تکون خوردم و سعی کردم فرار‌کنم...!

سریع دست هاشو از زیر تنم رد کرد و محکم منو توی بغلش فشار داد!حجم هیکلم در برابر بدن استاد، تقریبا یک به چهار بود! فشاری که بهم وارد میکرد؛ اوج گرفت و با صدایی مرتعش نالیدم:

_ استاد تورخدا؛ بذارین تو دهنم؛ بخدا دیگه
دندون نمیزنم!

آه غلیظی توی گوشم کشید و دوباره عضوشو فشار داد! درد بدی توی پشتم پیچید و از ته دل جیغ کشیدم...! بی رحمانه کارشو ادامه داد و بالاخره کمی از کلاهک کلفتش پشتم جا گرفت!

کارم از گریه گذاشته بود، رسما زار میزدم....
بالش زیر سرم خیس خیس بود و هر چقدر التماس میکردم، فایده ای نداشت!

_ چقدر تنگی دختر؛ هنوز سرشم فرو نکردم!

چند ثانیه ای مکث کرد و دوباره عضوشو فشار داد.... جیغ هام تبدیل به ناله های کم جونی شده بود که به سختی از لبم بیرون میومد... هر لحظه درد وحشت ناک تر میشد و من کم طاقت تر...

مطمئن بودم هنوز یک سومشم فرو نکرده، از روم بلند شد و دست هاشو ستون بدنش گرفت و شروع کرد به زدن تلمبه های آروم!

زمین رو گاز میگرفتم از درد! کم کم ضربه هاش محکم تر شد و با یه آه غلیظ مایع گرمی توی پشتم نشست....

جون نداشتم حتی اعتراض کنم، آخ ضعیفی از گلوم خارج شد و استاد بدن عرق کرده ام رو بالا کشید:

_ تموم شد بهار، بیا اینجا، تموم شد دختر گلم!

صورتمو بوسید و لبشو روی لبم گذاشت...

#بهار دانشجویی که برای رهایی از نامزدش از استادش کمک میخاد اما استادش در ازای کمک ازش مخاد تا باهاش سکس کنه‼️‼️‼️


همراه های عزیزم
این لیست رمان‌های ماست که با پرداخت حق اشتراک میتونین عضو vip بشین و هررمانی رو دوس داشتین بخونین

اگر تمایل به عضویت داشتین بعد از واریز حق عضویت..رسید واریز و اسم رمان رو به ایدی زیر
@Ley_li13
ارسال کنین و در کمترین زمان ممکن جوین بشین و رمان رو بخونین


6219861901851427


بخشی


#part1

نوک سینم رو مکید که ناله ای کردم. سرش رو بین گردنم اورد که بوی شامپوی خارجیش توی بینیم پیچید.موهاشو چنگ زدم.انگشتش روی بهشتم حرکت میکرد و دیوونه شده بودم، حالت تهوع ولی نمیذاشت اون جوری که می خوام ازش لب بگیرم.مست مست بودم!
_جوجه چقدر خوش مزه ای، اوف.
دستش رو برد توی شورتم و با انگشتش به ورودی اونجام ضربه زد که کمرمو به تخت کوبوندم.
_این پرده ی کوچولوته، داغ و تنگه و منتظره که من پارش کنم...
اوهومی گفتم و خندیدم، هنوز هم داشت میمالید، قهقهه زدم وقتی که نوک سینمو خورد.
_میخوام ارضات کنم...آماده ای؟
صدای کمربندش اومد و من براش پاهام رو مثل یک هرزه باز کردم.
_اون پرده ی کوچولوت امادست که من پارش کنم؟💦🔞❄️

https://t.me/joinchat/IlbQwxJqlPY4ZWFk
https://t.me/joinchat/IlbQwxJqlPY4ZWFk


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#استوری


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#استوری


با که گویم که
چراغ شب تارم نشدی

#استوری


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💞🍃
#استوری ✨


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💞🍃
#استوری ✨


یاد بگیریم آسان بگیریم
و از زندگی لـــذّت ببریم ‌
خود را رها کنیم
و به اشتباهات خود بخندیم
زندگی ارزش غصه خوردن
برای اشتباهات گذشته را ندارد


هیچی اونقدر که نگران بودی،
نگران کننده نبود...
هیچی اونقدر که فکر می‌کردی سخت نبود.
زیبا و دوست داشتنی هم نبود.
همه چی درست، به موقع، دقیق،
موقت و اجتناب ناپذیر بود...

پونه مقیمی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💞🍃
#استوری ✨


قلب من ❣
میتونه تپیدن رو فراموش کنه ❣
اما دوست داشتن تورو هرگز ...😍😘💕❣💕


جون دلم
پیش تو همیشه میمونه دلم 😍😘💕❣💕


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ℐ 𝒞𝒜𝒩'𝒯 ℒℐ𝒱ℰ 𝒲ℐ𝒯ℋ𝒪𝒰𝒯 𝒴𝒪𝒰
من نمیتونم بی طُ زندگی کنم :)😍😘💕❣💕🍃


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💞🍃
#استوری ✨


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💞🍃
#استوری


تکــ مخاطبــــ خاص مڹ ❣
مواظبـــــــ خودتــــــ باش ،،،❣
یکــــ تار موے تــــــو ،،،❣
شاهرگــــــ مڹ اســـت😍💏 💕❣💕
‎‌


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💞🍃
#استوری ✨

Показано 20 последних публикаций.

540

подписчиков
Статистика канала