با دیدن پسر عموم جلوی نهر هینی کشیدم و سریع برگشتم توی آب.
دستمو روی سینه هام گذاشتم و عصبی غریدم:
- ویلیام اینجا چه غلطی میکنی؟
بزرگ شده بود قدش بلندتر از همه بود، موهای مشکی رنگش توی هوا بودن.
- نمیدونستم برگشتی، چرا داری اینجا حموم میکنی..هوم؟
آب دهنمو قورت دادم، خانواده ی من جز خاندان جادو بودن و این که من بوی انسان بدم رو دوس ندارن.
چون جادو نداشتم طرد شدم.
- تا بوی انسان ندم، مامان گفت اینجا حموم کنم تو چی؟
نیشخندی زد و یهو لباسشو دراورد که چشم هام درشت شد و یکم تنمو عقب کشیدم که سینه های گرد و سفیدم مشخص شد.
- اومدم حموم کنم امشب تاج گذاری منه و من الان باید بکارت یکی رو توی نهر بگیرم تا بهم لقب پادشاه بدن.
ترسیده آب دهنم رو قورت بدم، من باکره بودم و توی نهر...
پس این باید با من.
با دیدن هیکل گندش نفسم حبس شد و تن لختمو عقب کشیدم.
- من از شما نیستم انسانم، بعد تاج گذاریت به اون دنیا برمیگردم.
نزدیکم نشو ویلیام من دوست پسر دارم.
سریع و لخت اومد تو آب و چنگی به لبه ی باسنم زد، بین رون هام چیز داغی حس کردم و بعد سینه هام رو تو دستش فشرد
- دوست پسر چیه؟ مالک تو منم ایلا، پس باهاش بساز. نگران نباش بهت آسیب نمیرسونم.
آب دهنمو با ترس قورت دادم.
من توی دنیای انسان ها با ترس زندگی کردم، این که کسی از خانوادم پشت سرم نباشه.
مامان همیشه گوشزد میکرد بکارتمو نگه دارم برای چی؟
برای این موجود وحشت ناک جلوم.
با برخوردِ محکم پایین تنه داغش بهم بلند جیغ کشیدم که رنگ موهاش عوض شد و صورتش....
با درد گفتم:
- تو...تو چرا آبی...
- چرا آبی نیستم؟ من جادوی سیاه دارم آیلا، جادویی که میخوام توی تو خالیش کنم تا واسم یه وارث قوی بیاری دختر عمو...
ضربه ای بهم زد و....
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
یه رمان فوقِ هیجانی و نفس گیر که با پارت های اولش ترکونده😎🔥🔥
❌💦دختره از خاندان جادوگراس ولی چون خودش جادو نداره توی دنیای انسان ها زندگی میکنه.
تا این که برای تاج گذاری برمیگرده و پسر عموش بهش تجاوز میکنه.
ولی هیچکی نمیدونه پسر عموش جادوی سیاه تو خودش داره.
ایلا بعدش به دنیای انسان ها فرار میکنه ولی با بزرگ شدن شکمش....
دستمو روی سینه هام گذاشتم و عصبی غریدم:
- ویلیام اینجا چه غلطی میکنی؟
بزرگ شده بود قدش بلندتر از همه بود، موهای مشکی رنگش توی هوا بودن.
- نمیدونستم برگشتی، چرا داری اینجا حموم میکنی..هوم؟
آب دهنمو قورت دادم، خانواده ی من جز خاندان جادو بودن و این که من بوی انسان بدم رو دوس ندارن.
چون جادو نداشتم طرد شدم.
- تا بوی انسان ندم، مامان گفت اینجا حموم کنم تو چی؟
نیشخندی زد و یهو لباسشو دراورد که چشم هام درشت شد و یکم تنمو عقب کشیدم که سینه های گرد و سفیدم مشخص شد.
- اومدم حموم کنم امشب تاج گذاری منه و من الان باید بکارت یکی رو توی نهر بگیرم تا بهم لقب پادشاه بدن.
ترسیده آب دهنم رو قورت بدم، من باکره بودم و توی نهر...
پس این باید با من.
با دیدن هیکل گندش نفسم حبس شد و تن لختمو عقب کشیدم.
- من از شما نیستم انسانم، بعد تاج گذاریت به اون دنیا برمیگردم.
نزدیکم نشو ویلیام من دوست پسر دارم.
سریع و لخت اومد تو آب و چنگی به لبه ی باسنم زد، بین رون هام چیز داغی حس کردم و بعد سینه هام رو تو دستش فشرد
- دوست پسر چیه؟ مالک تو منم ایلا، پس باهاش بساز. نگران نباش بهت آسیب نمیرسونم.
آب دهنمو با ترس قورت دادم.
من توی دنیای انسان ها با ترس زندگی کردم، این که کسی از خانوادم پشت سرم نباشه.
مامان همیشه گوشزد میکرد بکارتمو نگه دارم برای چی؟
برای این موجود وحشت ناک جلوم.
با برخوردِ محکم پایین تنه داغش بهم بلند جیغ کشیدم که رنگ موهاش عوض شد و صورتش....
با درد گفتم:
- تو...تو چرا آبی...
- چرا آبی نیستم؟ من جادوی سیاه دارم آیلا، جادویی که میخوام توی تو خالیش کنم تا واسم یه وارث قوی بیاری دختر عمو...
ضربه ای بهم زد و....
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
https://t.me/+AsFkZQvrb1JhZmE0
یه رمان فوقِ هیجانی و نفس گیر که با پارت های اولش ترکونده😎🔥🔥
❌💦دختره از خاندان جادوگراس ولی چون خودش جادو نداره توی دنیای انسان ها زندگی میکنه.
تا این که برای تاج گذاری برمیگرده و پسر عموش بهش تجاوز میکنه.
ولی هیچکی نمیدونه پسر عموش جادوی سیاه تو خودش داره.
ایلا بعدش به دنیای انسان ها فرار میکنه ولی با بزرگ شدن شکمش....