#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_229
سندها رو زدم و منم مثل شیخ سرم گرم کار شد.
خسته از کار زیادی که روی سرم ریخته بود، کش و قوسی به تنم دادم.
سرم رو بالا گرفتم و به شیخ زل زدم که اونم دست از کار کشید و از پشت شیشه عینکش بهم خیره شد.
خیلی وقت ها مثل الان توقع داشتم بهم لبخند بزنه ولی خب انگار این خیالم خیلی غیر منطقی.
بی حرف و عکس العمل نگاه ازم گرفت و دوباره به ادامه کارش پرداخت.
پوفی کشیدم و از پشت میزم بلند شدم و با قدم های آروم به سمتش قدم برداشتم.
کنار میزش ایستادم و دست چپم رو روی میز گذاشتم و کمی به طرفش خم شدم و خیره به نیم رخ جذابش شدم.
_برای امشب چی بپوشم؟
انگشتاش که داشت روی کلیدبورد تند تند حرکت میکرد، متوقف شد و نیم نگاهی خرجم کرد و خونسرد گفت:
_یه لباس مناسب خواستگاری!
دهن کجی کردم و زیرلب غر زدم:
_نه میخوام مایو بپوشم و جلوت قر بدم.
بدون اینکه نگام کنه گوشه لبش بالا رفت و زمزمه کرد:
_اتفاقا من دوست دارم همیشه جلوم لخت بگردی فکرکنم دیشب این رو بهت گفتم.
-تو میخوای حافظه دختره رو واست پاک کنم... شرط داره صدرا! دوتایی جرش بدیم... یه تریسام درست حسابی... انقد سوراخاشو بکنم که سرخ بشه. بعدش داروها رو بهش تزریق میکنم.
صدرا یقه ی سامان رو چنگ زد و فریاد کشید : حرومزاده میفهمی چی میگی؟ من میخوام خاطره ی ۱۵ سال شکنجه و تجاوزش پاک بشه... اون هیچ کسو نداره....
-مگه نمیگی ۱۵ سال گاییدنش؟ بذار اخریش به اسم منو تو ثبت بشه!! ادای آدمای دلسوز رو در نیار صدرا. من میدونم چی تو سرته... اون قرارداد یک میلیون دلاری که با کمپانی پورن بستی رو دیدم
پول ازت نمیخوام... شرطمو قبول کن، حافظشو واست پاک میکنم! ❌🧬💉🔞
https://t.me/+ATSl62fPw_cyZmM0
#پارت_229
سندها رو زدم و منم مثل شیخ سرم گرم کار شد.
خسته از کار زیادی که روی سرم ریخته بود، کش و قوسی به تنم دادم.
سرم رو بالا گرفتم و به شیخ زل زدم که اونم دست از کار کشید و از پشت شیشه عینکش بهم خیره شد.
خیلی وقت ها مثل الان توقع داشتم بهم لبخند بزنه ولی خب انگار این خیالم خیلی غیر منطقی.
بی حرف و عکس العمل نگاه ازم گرفت و دوباره به ادامه کارش پرداخت.
پوفی کشیدم و از پشت میزم بلند شدم و با قدم های آروم به سمتش قدم برداشتم.
کنار میزش ایستادم و دست چپم رو روی میز گذاشتم و کمی به طرفش خم شدم و خیره به نیم رخ جذابش شدم.
_برای امشب چی بپوشم؟
انگشتاش که داشت روی کلیدبورد تند تند حرکت میکرد، متوقف شد و نیم نگاهی خرجم کرد و خونسرد گفت:
_یه لباس مناسب خواستگاری!
دهن کجی کردم و زیرلب غر زدم:
_نه میخوام مایو بپوشم و جلوت قر بدم.
بدون اینکه نگام کنه گوشه لبش بالا رفت و زمزمه کرد:
_اتفاقا من دوست دارم همیشه جلوم لخت بگردی فکرکنم دیشب این رو بهت گفتم.
-تو میخوای حافظه دختره رو واست پاک کنم... شرط داره صدرا! دوتایی جرش بدیم... یه تریسام درست حسابی... انقد سوراخاشو بکنم که سرخ بشه. بعدش داروها رو بهش تزریق میکنم.
صدرا یقه ی سامان رو چنگ زد و فریاد کشید : حرومزاده میفهمی چی میگی؟ من میخوام خاطره ی ۱۵ سال شکنجه و تجاوزش پاک بشه... اون هیچ کسو نداره....
-مگه نمیگی ۱۵ سال گاییدنش؟ بذار اخریش به اسم منو تو ثبت بشه!! ادای آدمای دلسوز رو در نیار صدرا. من میدونم چی تو سرته... اون قرارداد یک میلیون دلاری که با کمپانی پورن بستی رو دیدم
پول ازت نمیخوام... شرطمو قبول کن، حافظشو واست پاک میکنم! ❌🧬💉🔞
https://t.me/+ATSl62fPw_cyZmM0