#پارت37
دستام رو به بالای تخت بست و پاهام رو باز کرد و دامنم رو بالا داد. سیلی روی ک.صم زد و خواست دستش رو داخلم بکنه که جیغ زدم:
_نکن امیر من دخترم، توروخدا ولم کن، من مثل خواهرتم.
انگشتش رو روی چو.چولم کشید و گفت:
_توفقط یه دخترعموی هات و سکسی هست و بس.
این رو گفت و ک.یرش رو بایک حرکت توی ک.صم کرد و جیغم بلندشد. خونی که از سوراخ ک.صم روانه شد حالم رو بد کرد.
https://t.me/+g4TPvizBkLJkMGE0
https://t.me/+g4TPvizBkLJkMGE0
❌پارت واقعی رمان❌
🔞ورود افراد مجرد ممنوع🔞
دستام رو به بالای تخت بست و پاهام رو باز کرد و دامنم رو بالا داد. سیلی روی ک.صم زد و خواست دستش رو داخلم بکنه که جیغ زدم:
_نکن امیر من دخترم، توروخدا ولم کن، من مثل خواهرتم.
انگشتش رو روی چو.چولم کشید و گفت:
_توفقط یه دخترعموی هات و سکسی هست و بس.
این رو گفت و ک.یرش رو بایک حرکت توی ک.صم کرد و جیغم بلندشد. خونی که از سوراخ ک.صم روانه شد حالم رو بد کرد.
https://t.me/+g4TPvizBkLJkMGE0
https://t.me/+g4TPvizBkLJkMGE0
❌پارت واقعی رمان❌
🔞ورود افراد مجرد ممنوع🔞