Репост из: 🪴گسترده نهال🪴
- داروی تحریک جنسی چیزی میخوری مادر!؟ تخت به اون محکمی شکسته!
جاوید قهقهه زد و من با خجالت سر پایین انداختم.
مادرش صورتش را چنگ زد و به من اشاره کرد.
- گیریم تخت طاقت آورد،این دختر نیم وجبه، نمیگی خونش میفته گردنت؟
جاوید با قهقهه لب زد.
- جون تو تخت طور دیگه شکست!
با اخم به هردویمان نگاه انداخت.
- طور دیگه؟ مادر بفهمه شب اینجا بوده،خون من و اول حلال میکنه، بعد توی گنده هیکل!
باز هم جاوید فقط خندید.
من که به شدت شرمنده شده بودم، با بغض به اتاق برگشتم.
ما کاری نکرده بودیم، تخت با مسخره بازی های جاوید شکسته بود!
اما حالا همه خیال میکردند من و جاوید.....
با باز شدن در و ورودِ جاوید، اولین قطره اشکم چکید.
- برو بیرون... الان همه خیال میکنن تو نامزدی بند و آب دادم!
با بیخیال قهقهه زد و بعد بازویم را گرفت.
- بده مگه؟ شوهرت آتیشش نتده!
با بغض به سمت تخت رفتم که کمرم و چنگ زد.
- چی میشه دیدگاه مامان و عملی کنم؟
چشم بستم و نالیدم.
- جاوید توروخدا زشته یکی میاد!
به آرومی دکمه های لباسم و باز کرد و تا خواستم فاصله بگیرم، در اتاق باز شد و....💦❌😱
https://t.me/+D6r93m78fedmMjZk
https://t.me/+D6r93m78fedmMjZk
https://t.me/+D6r93m78fedmMjZk
زن خوشگل گرفتن این دردسرا رو دارهههه🥹😂😂
پسره با دختر دبیرستانی لوسی عقد کرده و طاقت نمیاره تو نامزدی هی نزدیکش میشه و...🥹😍🔥😂
اینا همسایه بودننن و دختره اول دل داده، خیلییی نازن😭👆🔥
جاوید قهقهه زد و من با خجالت سر پایین انداختم.
مادرش صورتش را چنگ زد و به من اشاره کرد.
- گیریم تخت طاقت آورد،این دختر نیم وجبه، نمیگی خونش میفته گردنت؟
جاوید با قهقهه لب زد.
- جون تو تخت طور دیگه شکست!
با اخم به هردویمان نگاه انداخت.
- طور دیگه؟ مادر بفهمه شب اینجا بوده،خون من و اول حلال میکنه، بعد توی گنده هیکل!
باز هم جاوید فقط خندید.
من که به شدت شرمنده شده بودم، با بغض به اتاق برگشتم.
ما کاری نکرده بودیم، تخت با مسخره بازی های جاوید شکسته بود!
اما حالا همه خیال میکردند من و جاوید.....
با باز شدن در و ورودِ جاوید، اولین قطره اشکم چکید.
- برو بیرون... الان همه خیال میکنن تو نامزدی بند و آب دادم!
با بیخیال قهقهه زد و بعد بازویم را گرفت.
- بده مگه؟ شوهرت آتیشش نتده!
با بغض به سمت تخت رفتم که کمرم و چنگ زد.
- چی میشه دیدگاه مامان و عملی کنم؟
چشم بستم و نالیدم.
- جاوید توروخدا زشته یکی میاد!
به آرومی دکمه های لباسم و باز کرد و تا خواستم فاصله بگیرم، در اتاق باز شد و....💦❌😱
https://t.me/+D6r93m78fedmMjZk
https://t.me/+D6r93m78fedmMjZk
https://t.me/+D6r93m78fedmMjZk
زن خوشگل گرفتن این دردسرا رو دارهههه🥹😂😂
پسره با دختر دبیرستانی لوسی عقد کرده و طاقت نمیاره تو نامزدی هی نزدیکش میشه و...🥹😍🔥😂
اینا همسایه بودننن و دختره اول دل داده، خیلییی نازن😭👆🔥