° ایوای جاوید °
#پارت333
جایش بود کسی بگوید جلل الخالق!
جاوید و کم آوردن در حرف؟
جاوید و به من و من افتادن؟
نگاه کلافهاش را دور تا دور حمام چرخاند.
چشمش را محکم بهم فشرد و با صدای خفه و گرفتهای گفت:
- امشب یهویی شد. اومدم خونه یکی از دوستام. فراموش کردم خبر بدم. انقدر بیخودی خودت و منو آزار نده.
گریهی ایوا از نرمش و عطوفت جاوید، بند آمده بود.
نمیدانست چطور و با چه زبانی جایگاه جاوید را در قلب و ذهنش توضیح دهد.
فقط میدانست هیچکس برای او جاوید نمیشود.
جاوید با صدایی خشدار اضافه کرد:
- تا یه ساعت دیگه میام خونه. ایوا اگه میتونی برو یکم بخواب. سعی میکنم زود بیام.
ایوا باید تعارف میکرد اما، فقط میخواست جاوید برگردد.
برای اولین بار، به خودش فکر کرد.
به اینکه چقدر حضور جاوید را در آن خانهی درندشت نیاز دارد.
- منتظرتونم.
حالا نصف شب چطور میخواد بره پیش ایوااا چطور خودشو کنترل کنهههه:)))))
پارت های دو سال آینده رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/18033
از 40 هزارتومان تخفیف ویژهمون هم جا نمونید🔥🔥🔥
#پارت333
جایش بود کسی بگوید جلل الخالق!
جاوید و کم آوردن در حرف؟
جاوید و به من و من افتادن؟
نگاه کلافهاش را دور تا دور حمام چرخاند.
چشمش را محکم بهم فشرد و با صدای خفه و گرفتهای گفت:
- امشب یهویی شد. اومدم خونه یکی از دوستام. فراموش کردم خبر بدم. انقدر بیخودی خودت و منو آزار نده.
گریهی ایوا از نرمش و عطوفت جاوید، بند آمده بود.
نمیدانست چطور و با چه زبانی جایگاه جاوید را در قلب و ذهنش توضیح دهد.
فقط میدانست هیچکس برای او جاوید نمیشود.
جاوید با صدایی خشدار اضافه کرد:
- تا یه ساعت دیگه میام خونه. ایوا اگه میتونی برو یکم بخواب. سعی میکنم زود بیام.
ایوا باید تعارف میکرد اما، فقط میخواست جاوید برگردد.
برای اولین بار، به خودش فکر کرد.
به اینکه چقدر حضور جاوید را در آن خانهی درندشت نیاز دارد.
- منتظرتونم.
حالا نصف شب چطور میخواد بره پیش ایوااا چطور خودشو کنترل کنهههه:)))))
پارت های دو سال آینده رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/18033
از 40 هزارتومان تخفیف ویژهمون هم جا نمونید🔥🔥🔥