#part671 مــــــ💄ــــــاتیک
گرفته پچ زد
_ زنم؟
پرستار سرتکان داد
_ من اطلاعی ندارم جناب
تا چنددقیقه دیگه دکترتون میان خودشون براتون توضیح میدن
ساواش به سقف خیره شد
چرا حس کرده بود پرستار زمان گفتن جملات نگاهش را میزدید؟
مگر میشد خبر نداشت؟
پلک هایش را روی هم فشرد و آب دهانش را فرو داد
گلویش به سوزش افتاد
پرستار در را بست
دستش را روی تخت گذاشت و تمام انرژی اش را جمع کرد تا بلند شود
سرگیجه و درد پیشانی اش غیرقابل تحمل بود
انگار که آرام بخش ها تنها دست و پاهایش را بی حس کرده بودند وگرنه درد هر لحظه شدت میگرفت
انگشتانش را دور دستگیره در حلقه کرد و با فشاری در باز شد
دستش را به دیوار گرفته بود و لنگان سمت انتهای راهرو قدم برمیداشت
جایی که تا کمی پیش ، دکتر و پرستارها در تلاش بودند دخترک برگردد...
ورود به vip👇❤️
https://t.me/c/1477574810/57695
گرفته پچ زد
_ زنم؟
پرستار سرتکان داد
_ من اطلاعی ندارم جناب
تا چنددقیقه دیگه دکترتون میان خودشون براتون توضیح میدن
ساواش به سقف خیره شد
چرا حس کرده بود پرستار زمان گفتن جملات نگاهش را میزدید؟
مگر میشد خبر نداشت؟
پلک هایش را روی هم فشرد و آب دهانش را فرو داد
گلویش به سوزش افتاد
پرستار در را بست
دستش را روی تخت گذاشت و تمام انرژی اش را جمع کرد تا بلند شود
سرگیجه و درد پیشانی اش غیرقابل تحمل بود
انگار که آرام بخش ها تنها دست و پاهایش را بی حس کرده بودند وگرنه درد هر لحظه شدت میگرفت
انگشتانش را دور دستگیره در حلقه کرد و با فشاری در باز شد
دستش را به دیوار گرفته بود و لنگان سمت انتهای راهرو قدم برمیداشت
جایی که تا کمی پیش ، دکتر و پرستارها در تلاش بودند دخترک برگردد...
ورود به vip👇❤️
https://t.me/c/1477574810/57695