#part663 مــــــ💄ــــــاتیک
چشم های دکتر همچنان خیره خط صاف روی نمایشگر بود
بدن بی جان دخترک روی تخت افتاد
مرد خونسرد با اخمی کمرنگ گفت
_ صد و پنجاه
دستگاه به قفسه سینه دخترک چسبید و ساواش بی جان چشم بست
صدای مظلوم لادن در گوشش پیچید
(میدونی چی میخوام؟!
همون رشتهای که میخوام رو قبول شم تو دانشگاهی که میخوام
درس بخونم ، پیشرفت کنم ، شغل خودمو داشته باشم
بشم همونی که تو میگی نمیتونی
بشم همونی که خانوادم هیچ امیدی نداشتن
بعد....
بعد همتونو ول کنم و برم!)
از پشت هاله ای از اشک به صورت مهتابی دخترک چشم دوخت و پچ زد
_ هنوز خیلی راه مونده .... برگرد لادن
پرستار سعی داشت بیرونش کند و مرد با تاسف خیره به صفحه نمایشگر سر تکان داد
_ دویست
پرستار دستگاه را جلو آورد و ساواش لرزان نالید
_ لادن ... پاشو عزیزم
بدن کوچک دخترک چنان از تخت جدا شد که ساواش به جای او از درد ناله زد
_ غلط کردم...
زر زدم هرچی گفتم
دستم بشکنه که بخاطر حرف بقیه روت بلند شد
پاشو هرکاری کردم تلافی کن خانوم کوچولو
پاشو تورو هرچی میپرستی
۴۵۰ پارت جلوتریم
فرداشب افزایش قیمتمون اعمال میشه
ورود با قیمت قبلی👇❤️
https://t.me/c/1477574810/56831
چشم های دکتر همچنان خیره خط صاف روی نمایشگر بود
بدن بی جان دخترک روی تخت افتاد
مرد خونسرد با اخمی کمرنگ گفت
_ صد و پنجاه
دستگاه به قفسه سینه دخترک چسبید و ساواش بی جان چشم بست
صدای مظلوم لادن در گوشش پیچید
(میدونی چی میخوام؟!
همون رشتهای که میخوام رو قبول شم تو دانشگاهی که میخوام
درس بخونم ، پیشرفت کنم ، شغل خودمو داشته باشم
بشم همونی که تو میگی نمیتونی
بشم همونی که خانوادم هیچ امیدی نداشتن
بعد....
بعد همتونو ول کنم و برم!)
از پشت هاله ای از اشک به صورت مهتابی دخترک چشم دوخت و پچ زد
_ هنوز خیلی راه مونده .... برگرد لادن
پرستار سعی داشت بیرونش کند و مرد با تاسف خیره به صفحه نمایشگر سر تکان داد
_ دویست
پرستار دستگاه را جلو آورد و ساواش لرزان نالید
_ لادن ... پاشو عزیزم
بدن کوچک دخترک چنان از تخت جدا شد که ساواش به جای او از درد ناله زد
_ غلط کردم...
زر زدم هرچی گفتم
دستم بشکنه که بخاطر حرف بقیه روت بلند شد
پاشو هرکاری کردم تلافی کن خانوم کوچولو
پاشو تورو هرچی میپرستی
۴۵۰ پارت جلوتریم
فرداشب افزایش قیمتمون اعمال میشه
ورود با قیمت قبلی👇❤️
https://t.me/c/1477574810/56831