.
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1477520398/48652
#پارت304
-نوش جونت عزیزم.
این تنها جمله ای بود که گفت و رفت.
به نظرم نباید این دعوا و قهر رو زیاد کش میدادم.
هرسام در حالت عادی خیلی با من بد رفتار می کرد و این رفتار های الانش رو بی نهایت دوست داشتم.
دلم نمیخواست با کارم کاری انجام بدم که سرد بشه و دیگه باهام خوب رفتار نکنه.
میخواستم این رفتارهای خوبش حفظ بشه و همیشه همین طور هوام رو داشته باشه.
مشغول خوردن غذام شدم هم زمان به این موضوع فکر میکردم که باید با هرسام چیکار کنم.
میدونستم که هرسام آدمی نیست که از این همه اموال بگذره و بخواد بیخیال بشه.
حتی اگه گفتم به خاطر من و بچه هم این کارو انجام بده بازم به حرفم گوش نمیداد و فقط الکی خودمو کوچیک کرده بودم.
جدا از این مسئله من واقعاً دوست داشتم که بچهام در رفاه کامل بزرگ بشه و سختیهایی که من کشیدم رو اصلاً نکشه.
از طرف دیگه اصلاً نمیتونستم هرسام رو با کس دیگهای شریک بشم.
من به اندازه کافی مصیبت کشیده بودم از با هرسام بودن و این که بخوام با دست خودم روونه اش کنم بره سمت یه زن دیگه اصلا از من بر نمی اومد.
بعد از خوردن غذام سینی رو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم.
به نظرم این بهترین بهونه بود که برم بیرون و یک سرکی بکشم.
داشتم راه اتاق تا آشپزخونه رو سپری می کردم که هرسام سر راهم قرار گرفت و همون جوری شد که حدس می زدم.
🍑 رمان جذاب و اتشین #هرسام را هر روز ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
👩🏻⚕ @amuzeshe_zanashue
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1477520398/48652
#پارت304
-نوش جونت عزیزم.
این تنها جمله ای بود که گفت و رفت.
به نظرم نباید این دعوا و قهر رو زیاد کش میدادم.
هرسام در حالت عادی خیلی با من بد رفتار می کرد و این رفتار های الانش رو بی نهایت دوست داشتم.
دلم نمیخواست با کارم کاری انجام بدم که سرد بشه و دیگه باهام خوب رفتار نکنه.
میخواستم این رفتارهای خوبش حفظ بشه و همیشه همین طور هوام رو داشته باشه.
مشغول خوردن غذام شدم هم زمان به این موضوع فکر میکردم که باید با هرسام چیکار کنم.
میدونستم که هرسام آدمی نیست که از این همه اموال بگذره و بخواد بیخیال بشه.
حتی اگه گفتم به خاطر من و بچه هم این کارو انجام بده بازم به حرفم گوش نمیداد و فقط الکی خودمو کوچیک کرده بودم.
جدا از این مسئله من واقعاً دوست داشتم که بچهام در رفاه کامل بزرگ بشه و سختیهایی که من کشیدم رو اصلاً نکشه.
از طرف دیگه اصلاً نمیتونستم هرسام رو با کس دیگهای شریک بشم.
من به اندازه کافی مصیبت کشیده بودم از با هرسام بودن و این که بخوام با دست خودم روونه اش کنم بره سمت یه زن دیگه اصلا از من بر نمی اومد.
بعد از خوردن غذام سینی رو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم.
به نظرم این بهترین بهونه بود که برم بیرون و یک سرکی بکشم.
داشتم راه اتاق تا آشپزخونه رو سپری می کردم که هرسام سر راهم قرار گرفت و همون جوری شد که حدس می زدم.
🍑 رمان جذاب و اتشین #هرسام را هر روز ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
👩🏻⚕ @amuzeshe_zanashue