#گریز_از_تو
#پارت_1050
_برو بیرون... فقط برو...
ارسلان سردرگم دوم قدم جلو رفت که صدای جیغ ناگهانی او زیر فشار ترک های بغض همانجا نگهش داشت.
_به من نزدیک نشو...
اگر یک روانپزشک در آن حال میدیدش به حتم برایش تشخیص جنون مینوشت.
_بهت گفتم دیگه هیچ وقت بهم نزدیک نشو. هیچ وقت...
پاهای شایان حیران و درمانده قفل شده بود روی زمین و چشمهایش زیر عینکش هر لحظه گرد تر میشد که بالاخره زبانش را تکان داد.
_بیا عقب ارسلان.
سر ارسلان با حالت بدی تکان خورد. جانش داشت به لبش میرسید. انگار افتاده بود وسط شعله های آتش...برگشته بودند به چند ماه قبل؟ شیش ماه؟ یا بیشتر؟
خندید. بلند و بی وقفه... با حرصی آشکار و خشمی که کسی درون آتشش هیزم میریخت.
همانطور شبیه دیوانه ها یک قدم سمت دخترک برداشت که شایان جان داد به قدم هایش و مقابلش ایستاد.
_برو کنار شایان...
_خواهش میکنم ارسلان. بریم بیرون حرف میزنیم.
سر او باز هم بی هدف تکان خورد.
_حرف بزنیم؟ چه حرفی؟ من با این خانم کار دارم که فکر کرده با این ناز کردناش من از گذشته ام پشیمون میشم.
تن صدایش لحظه به لحظه اوج میگرفت.
_تو چی فکر کردی با خودت؟ حالا یه آتویی از ارسلان گیر آوردم، ناز میکنم براش. اتاقمو عوض میکنم که بعدش اون بیاد منت کشی... که مثلا حس پشیمونی داشته باشه از کشتن اون دختر؟
شایان با درد چشم هایش را بست. چهره ی یاسمین را نمیدید. فقط ایستاده بود مقابل سینه ی پهن ارسلان تا قدم های او پیشروی نکند.
_من پشیمون نیستم از کارم. میخوای چیکار کنی؟ چیکار میتونی بکنی؟ قهر کنی غمبرک بزنی اینجا، من آدم میشم؟
شایان کف دست هایش را به کتف های او کوبید.
_خواهش میکنم دهنت و ببند ارسلان. الان...
گوش های ارسلان اصلا صدای او را نمیشنید.
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1050
_برو بیرون... فقط برو...
ارسلان سردرگم دوم قدم جلو رفت که صدای جیغ ناگهانی او زیر فشار ترک های بغض همانجا نگهش داشت.
_به من نزدیک نشو...
اگر یک روانپزشک در آن حال میدیدش به حتم برایش تشخیص جنون مینوشت.
_بهت گفتم دیگه هیچ وقت بهم نزدیک نشو. هیچ وقت...
پاهای شایان حیران و درمانده قفل شده بود روی زمین و چشمهایش زیر عینکش هر لحظه گرد تر میشد که بالاخره زبانش را تکان داد.
_بیا عقب ارسلان.
سر ارسلان با حالت بدی تکان خورد. جانش داشت به لبش میرسید. انگار افتاده بود وسط شعله های آتش...برگشته بودند به چند ماه قبل؟ شیش ماه؟ یا بیشتر؟
خندید. بلند و بی وقفه... با حرصی آشکار و خشمی که کسی درون آتشش هیزم میریخت.
همانطور شبیه دیوانه ها یک قدم سمت دخترک برداشت که شایان جان داد به قدم هایش و مقابلش ایستاد.
_برو کنار شایان...
_خواهش میکنم ارسلان. بریم بیرون حرف میزنیم.
سر او باز هم بی هدف تکان خورد.
_حرف بزنیم؟ چه حرفی؟ من با این خانم کار دارم که فکر کرده با این ناز کردناش من از گذشته ام پشیمون میشم.
تن صدایش لحظه به لحظه اوج میگرفت.
_تو چی فکر کردی با خودت؟ حالا یه آتویی از ارسلان گیر آوردم، ناز میکنم براش. اتاقمو عوض میکنم که بعدش اون بیاد منت کشی... که مثلا حس پشیمونی داشته باشه از کشتن اون دختر؟
شایان با درد چشم هایش را بست. چهره ی یاسمین را نمیدید. فقط ایستاده بود مقابل سینه ی پهن ارسلان تا قدم های او پیشروی نکند.
_من پشیمون نیستم از کارم. میخوای چیکار کنی؟ چیکار میتونی بکنی؟ قهر کنی غمبرک بزنی اینجا، من آدم میشم؟
شایان کف دست هایش را به کتف های او کوبید.
_خواهش میکنم دهنت و ببند ارسلان. الان...
گوش های ارسلان اصلا صدای او را نمیشنید.
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to