#گریز_از_تو
#پارت_1043
_شاید سه چهار ماه دیگه! چرا میپرسی؟
پلک های لرزانش خیس شد. دیگر نگاهش نکرد و قدم های بی جانش را کشاند سمت پله ها...
_زودتر برو!
حیرت اردلان را پشت سرش حس کرد.
_تو جنی شدی یاسمین؟
_این خونه دیگه چیز قشنگی نداره. زودتر برو پی زندگیت. تا این خونه رو سرمون خراب نشده برو!
اردلان ساکت شد. یاسمین پا گذاشت روی پله و با شمردن قدم هایش بالا رفت. روز دومی که در این خانه بود و ماهرخ میخواست فراری اش دهد، پله ها با شمردن آمده بود پایین... آن روزها هم ارسلان برایش یک غریبه ی ترسناک بود. امشب اما... نطفه ی همان مرد در بطنش، ذره ذره جانش را میگرفت.
به راهروی اتاق ها که رسید، محکم دستش را بند نرده ها کرد تا زیرپایش خالی نشود. نگاهش به در اتاقشان ماند. لب هایش کج شد. چند ماه گذشته بود؟ شیش ماه یا بیشتر...؟! تاب و توانش لحظه به لحظه داشت آب میرفت که پاهایش را یک قدم عقب برد و بعد شبیه کسی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد سمت همان اتاقی رفت که قبل از اعتراف عشقش به ارسلان در آن ساکن بود. ورق برگشته بود! همینقدر ساده و به سستی یک کاغذ و نوشته هایش!
_چه زود تموم شد ارسلان خان...!
"""""""""""""""""""""
تقه ایی به در خورد و به دنبالش صدای شایان باعث شد تکانی بخورد.
_یاسمین جان بیداری؟
بدنش خشک خشک بود و استخوان هایش از شدت درد فریاد میزدند. چند ساعت از کابوس دیشب گذشته بود؟! این اتاق ساعت نداشت اما از نوری که دامنش تا وسط اتاق پهن کرده بود میشد حدس زد که چند ساعتی از صبح گذشته...
_بیدار شو یاسمین. چرا در و قفل کردی دختر؟
همانجا پای تخت زانوهایش را جمع کرد توی شکمش و زل زد به پنجره و حفاظ پشتش! معده اش از شدت درد و گرسنگی غر غر میکرد.
دستگیره ی در چند بار پایین و بالا شد و پشت بندش صدای عصبی شایان خطاب به اردلان بالا رفت.
_از دیشب در و رو خودش قفل کرده و تو حتی حالش و نپرسیدی بچه؟ اگه چیزیش بشه چه خاکی تو سرمون کنیم؟
_دایی بخدا من فکر کردم رفته اتاق خودشون بخوابه. روم نشد برم سروقتش، چمیدونستم اینجاست آخه!
شایان باز هم حرصش را روی دستگیره خالی کرد.
_یاسمین یه چیزی بگو بلکه بفهمم خوبی...
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1043
_شاید سه چهار ماه دیگه! چرا میپرسی؟
پلک های لرزانش خیس شد. دیگر نگاهش نکرد و قدم های بی جانش را کشاند سمت پله ها...
_زودتر برو!
حیرت اردلان را پشت سرش حس کرد.
_تو جنی شدی یاسمین؟
_این خونه دیگه چیز قشنگی نداره. زودتر برو پی زندگیت. تا این خونه رو سرمون خراب نشده برو!
اردلان ساکت شد. یاسمین پا گذاشت روی پله و با شمردن قدم هایش بالا رفت. روز دومی که در این خانه بود و ماهرخ میخواست فراری اش دهد، پله ها با شمردن آمده بود پایین... آن روزها هم ارسلان برایش یک غریبه ی ترسناک بود. امشب اما... نطفه ی همان مرد در بطنش، ذره ذره جانش را میگرفت.
به راهروی اتاق ها که رسید، محکم دستش را بند نرده ها کرد تا زیرپایش خالی نشود. نگاهش به در اتاقشان ماند. لب هایش کج شد. چند ماه گذشته بود؟ شیش ماه یا بیشتر...؟! تاب و توانش لحظه به لحظه داشت آب میرفت که پاهایش را یک قدم عقب برد و بعد شبیه کسی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد سمت همان اتاقی رفت که قبل از اعتراف عشقش به ارسلان در آن ساکن بود. ورق برگشته بود! همینقدر ساده و به سستی یک کاغذ و نوشته هایش!
_چه زود تموم شد ارسلان خان...!
"""""""""""""""""""""
تقه ایی به در خورد و به دنبالش صدای شایان باعث شد تکانی بخورد.
_یاسمین جان بیداری؟
بدنش خشک خشک بود و استخوان هایش از شدت درد فریاد میزدند. چند ساعت از کابوس دیشب گذشته بود؟! این اتاق ساعت نداشت اما از نوری که دامنش تا وسط اتاق پهن کرده بود میشد حدس زد که چند ساعتی از صبح گذشته...
_بیدار شو یاسمین. چرا در و قفل کردی دختر؟
همانجا پای تخت زانوهایش را جمع کرد توی شکمش و زل زد به پنجره و حفاظ پشتش! معده اش از شدت درد و گرسنگی غر غر میکرد.
دستگیره ی در چند بار پایین و بالا شد و پشت بندش صدای عصبی شایان خطاب به اردلان بالا رفت.
_از دیشب در و رو خودش قفل کرده و تو حتی حالش و نپرسیدی بچه؟ اگه چیزیش بشه چه خاکی تو سرمون کنیم؟
_دایی بخدا من فکر کردم رفته اتاق خودشون بخوابه. روم نشد برم سروقتش، چمیدونستم اینجاست آخه!
شایان باز هم حرصش را روی دستگیره خالی کرد.
_یاسمین یه چیزی بگو بلکه بفهمم خوبی...
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to