Репост из: 😍
دست ظریف دختر روی بازوی لخت و مردانهی او نشست!
دقیقا همان نقطهای که زخمی شده بود و من روزها پشت سر هم زخمش را تیمار داری کردم!
دخترک با ان ناخن های لاک خورده و انگشتان پر از انگشترش، دستش را نوازشوار روی قسمت زخمی میکشید.
نگاهم به دستان عاری از زیورآلات و ناخن های بدون لاکم افتاد!
دستانش همچنان روی بازوی او بود و من میدانستم که او روی دستش حساس است! زخمش هم تازه بود، کسی نباید روی بازویش دست میکشید!
دختر اما بیتوجه این کار را میکرد و من... من فقط نگران دست بد زخمی بودم که روزها طول کشید تا درمانش کنم...!
https://t.me/+8b4k-j--hLk3M2I0
https://t.me/+8b4k-j--hLk3M2I0
https://t.me/+8b4k-j--hLk3M2I0
عشق ممنوعه پسرشهری و دختر روستایی!
#تب_واگیر
دقیقا همان نقطهای که زخمی شده بود و من روزها پشت سر هم زخمش را تیمار داری کردم!
دخترک با ان ناخن های لاک خورده و انگشتان پر از انگشترش، دستش را نوازشوار روی قسمت زخمی میکشید.
نگاهم به دستان عاری از زیورآلات و ناخن های بدون لاکم افتاد!
دستانش همچنان روی بازوی او بود و من میدانستم که او روی دستش حساس است! زخمش هم تازه بود، کسی نباید روی بازویش دست میکشید!
دختر اما بیتوجه این کار را میکرد و من... من فقط نگران دست بد زخمی بودم که روزها طول کشید تا درمانش کنم...!
https://t.me/+8b4k-j--hLk3M2I0
https://t.me/+8b4k-j--hLk3M2I0
https://t.me/+8b4k-j--hLk3M2I0
عشق ممنوعه پسرشهری و دختر روستایی!
#تب_واگیر