#part277_fasl2
با اعتراض گفت:
_چرا بازش کردی؟ ای بابا!
_موهات باز باشه قشنگتری خوب!
پشت چشمی نازک کرد و بلند شد رفت سمت گوشیش که کمرش وگرفتم و پرتش کردم روی تخت که جیغی کشید.
خندیدم و توی بغلم قفلش کردم که گفت:
_وحشی! ترسیدم.
بوسه ای روی گونش زدم که خودشو جمع کرد و گفت:
_ولم کن میخوام برم.
_چرا قهری؟
با اخم و تشر جواب داد:
_به چه حقی سر من داد زدی!؟
_اوه اوه خانوم چقدر لوس وننر شده!
_خوب تقصیر خودته. خودت منو لوس کردی.
بوسه ی دیگه ای رو چشاش زدم:
_خودمم نازتو میخرم.
لبخندی زد که گفتم:
_اشتی کردی؟
سریع اخم کرد:
_معلومه که نه!
_چرا باز؟
_وا الان چه تلاشی کردی که اشتی کنم؟ اصلا چرا سرم داد زدی!؟
_بدموقع اومدی تو اتاق دیگه.
با حرص برگشت سمتم که با خنده نگاهش کردم.
با اعتراض گفت:
_چرا بازش کردی؟ ای بابا!
_موهات باز باشه قشنگتری خوب!
پشت چشمی نازک کرد و بلند شد رفت سمت گوشیش که کمرش وگرفتم و پرتش کردم روی تخت که جیغی کشید.
خندیدم و توی بغلم قفلش کردم که گفت:
_وحشی! ترسیدم.
بوسه ای روی گونش زدم که خودشو جمع کرد و گفت:
_ولم کن میخوام برم.
_چرا قهری؟
با اخم و تشر جواب داد:
_به چه حقی سر من داد زدی!؟
_اوه اوه خانوم چقدر لوس وننر شده!
_خوب تقصیر خودته. خودت منو لوس کردی.
بوسه ی دیگه ای رو چشاش زدم:
_خودمم نازتو میخرم.
لبخندی زد که گفتم:
_اشتی کردی؟
سریع اخم کرد:
_معلومه که نه!
_چرا باز؟
_وا الان چه تلاشی کردی که اشتی کنم؟ اصلا چرا سرم داد زدی!؟
_بدموقع اومدی تو اتاق دیگه.
با حرص برگشت سمتم که با خنده نگاهش کردم.