_من از این اقا شکایت دارم اقای قاضی.
با شنیدن حرفم اریان پوزخندی زد:
_منم از ایشون شکایت دارم.توی نوشیدنی من قرص انداخته و معلوم نیست چه بلایی سرم اورده صبح نمیدونستم اسمم چیه!
بهت زده گفتم:
_چقد وقیح میتونی باشی؟کسی که به بهانه ی خوندن پروندهش منو کشوند اپارتمانش تو بودی؟نکنه الان ادعای دخترانگی هم تو داری؟
با تشر قاضی بغض کرده گفتم:
_اقای قاضی من اگه خونوادم بفهمن درجا منو میکشن.
صدای اریان رو از بین دندون های که روی هم میسایید شنیدم:
_غلط کردن.
خورد میکنم دستی رو که به تن زن من بخوره!
مات موندم.قاضی دوباره تشر زد.
اما اریان پرو سینه سپر کرد و گفت:
_اصلا مگه وقتی دختر و پسر و باهمن نباید عقدشون کنن؟
عاقد بیارین این خانوم و با اجازه دادگاه عقد من کنن یه دست و پامم میدم مهرش!
قاضی از پشت میز نمیدونم کجا رفت که اریان اومد جلوم وایستاد:
_بیین جان جان جون
زیر خنده زد که عصبی غریدم:
_بیشعور خودتو مسخره کن نه اسم منو.
جانان اسممه روانی.
بدون توجه به اطراف نزدیک تر شد بهم و زل زد تو چشمام که هینی کشیدم که ریلکس گفت:
_اروم جونم...قاضی هم رفت عاقد خبر کنه....از امروز میشی محرمم، زنم، همه کسم!
چشم غره ای بهش رفتم.
_به ارزوت رسوندم و داری با یه خواننده عقد میکنی!
دهنم و باز کردم تا یه چیزی بارش کنم اما ...
https://t.me/joinchat/fnkv4kWVo4tkNDg0https://t.me/joinchat/fnkv4kWVo4tkNDg0#ازدواج_اقای_خواننده_با_خانوم_وکیل