Репост из: بنرای تاوان خیانت
🔞🔥🔞🔥🔞🔥⚡️
🔞🔥🔞🔥⚡️
🔞🔥⚡️
⚡️
#پارت_واقعی_تاوان_خیانت🔞🔥
#دختری_که_اسیرچهاربرادره_وهرشب_بایدبهشون_سرویس_بده
-از این به بعد باید هر شب تو اتاق یکیمون بخوابی.
با چشمای گرد نگاهش کردم.
-چی میگی نیما من میخوام برم خونمون.
-خونت الان اینجاس ما هم خونوادتیم.
چنگی به موهام زدم و پشت گوشم فرستادم.
-ببین قبول من اشتباه کردم باهاتون دوست شدم ولی از کجا می دونستم شما چهارتا برادرید.
نریمان دستشو دور کمرم انداخت و از روی مبل بلندم کرد، روی پاهاش نشوندتم و گفت:
-آوا عزیزم ما هر چهارتامون دوست داریم، فکرشم نکن بزاریم از پیشمون بری، پس این حرفا رو تمومش کن.
-من هنوز دخترم بهتون اجازه نمیدم این بلا رو سرم بیارید.
خواستم از جام بلند بشم که یه دفعه هلم داد رو مبل و خیمه زد روم، نیما ورادان و شایان هم جلو اومد و هر کدوم یه تیکه از لباسامو کندن....
#پارت_چهارمش_نبودبلفت🔞💦🔥👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEW07nDdQr84ZIbing
#شب_زفاف_پنج_نفره💦🔞🔥
🔞🔥🔞🔥⚡️
🔞🔥⚡️
⚡️
#پارت_واقعی_تاوان_خیانت🔞🔥
#دختری_که_اسیرچهاربرادره_وهرشب_بایدبهشون_سرویس_بده
-از این به بعد باید هر شب تو اتاق یکیمون بخوابی.
با چشمای گرد نگاهش کردم.
-چی میگی نیما من میخوام برم خونمون.
-خونت الان اینجاس ما هم خونوادتیم.
چنگی به موهام زدم و پشت گوشم فرستادم.
-ببین قبول من اشتباه کردم باهاتون دوست شدم ولی از کجا می دونستم شما چهارتا برادرید.
نریمان دستشو دور کمرم انداخت و از روی مبل بلندم کرد، روی پاهاش نشوندتم و گفت:
-آوا عزیزم ما هر چهارتامون دوست داریم، فکرشم نکن بزاریم از پیشمون بری، پس این حرفا رو تمومش کن.
-من هنوز دخترم بهتون اجازه نمیدم این بلا رو سرم بیارید.
خواستم از جام بلند بشم که یه دفعه هلم داد رو مبل و خیمه زد روم، نیما ورادان و شایان هم جلو اومد و هر کدوم یه تیکه از لباسامو کندن....
#پارت_چهارمش_نبودبلفت🔞💦🔥👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEW07nDdQr84ZIbing
#شب_زفاف_پنج_نفره💦🔞🔥