سلام دوستان عزیزم.❤️
لازمه یه توضیحاتی در مورد ژانر و سوژههای قصهی ژانوس به شما بدم.
مخاطبهای عزیزی که داستانهای قبلی هم افتخار همراهی به من و قلمم دادن در جریانن که سوژهی هیچکدوم از داستانهام مثل هم نیستن و توی هر قصهم یه معضل اجتماعی، تابو یا موضوع مطرح توی جامعه و خانواده رو دخالت میدم و گاهی محور داستان هم روی اون میچرخه و قصد دارم تا زمانی که تواناییش رو دارم این الگو رو توی نوشتنم حفظ کنم تا داستانهام حرفی برای گفتن داشته باشن و صرفاً به قصد سرگرمی خونده نشن.☘
توی ششمین قصهای که قراره روایت کنم اوضاع یکم فرق میکنه چون چند سوژه متفاوت با هم ادغام میشه و ماجراهای زندگی شخصیتهامون رو شکل میدن.🌱
علناً اعتراف میکنم که برای اولین بار دارم روی خودم و قلمم ریسک میکنم و میخوام از چیزهایی بنویسم که شاید خیلیهاتون در موردشون اطلاعی ندارید یا در حد فضای مجازی و تیتر روزنامهها ازش میدونید. چندین ماهه که دارم روی این سوژهم تحقیق میکنم، میخونم، میبینم و مشاوره میگیرم تا واقعیت رو در قالب قصهم براتون روایت کنم و باخیال راحت و پشتوانهی محکم اطلاعات درست رو بهتون منتقل کنم و دلیل تاخیرم در شروع قصه همین اختصاص دادن زمان برای یادگیری بود، اما با این وجود بازم میترسم اونطور که مدنظرم هست از پسش برنیام، ولی قول میدم تمامم رو صرف نوشتن این قصه کنم و هیچ کم و کاستی عمدیای از طرف من نباشه.🤍
یکی از سوژههای این قصهمون ترسناکه و یکی هم کثیف و یکی دیگه هم... که واقعی بودنشون رو نمیشه انکار کرد و واسه من جزو سختترین قسمتهایی هست که باید در موردشون بنویسم.
داستان ژانر واحدی نداره و از هر کدوم درصدی رو شامل میشه: جنایی_مافیایی_ عاشقانه_ انتقامی_ اجتماعی، فانتزی و...
اینم اضافه کنم که تنها وجه اشتراک تمام قصههای من حضور عشق هست که نقش پررنگتری نسبت به بقیهی موضوعات ایفا میکنه. پس توی این قصه هم انتظار این عشق رو داشته باشید، اما از منظر دیگهای!
به دلیل رئال بودن موضوع اصلی قصه و برحسب نیاز مجبورم یه سری صحنهها رو بازتر براتون بنویسم و یه سری روابط رو بدون سانسور تعریف کنم چون یه ماجراهایی رو باید بدون دخل و تصرف بخونید تا بتونید اونطور که لازمه درک و تصورش کنید. به همین دلیل رعایت رنجِ سنی داره پس لطفاً در صورتی این قصه رو بخونید که از لحاظ سنی، عاطفی و بلوغ آمادگی و ظرفیتش رو داشته باشید.🔞
اقرار میکنم که قراره متفاوتترین، دارکترین و آلودهترین قصهم رو بنویسم و به احتمال زیاد دیگه هیچوقت در آینده چنین داستانی با این فضا، حوادث و احساسات از من نمیخونید چون همین یکی هم قراره برای مدت طولانیای من و زندگیم رو درگیر خودش کنه.💔🥀
پیشاپیش قول میدم داستانی معمایی، پر از چالش، غافلگیری و قضاوت رو بخونید و امید دارم با همراهیتون از پس این روایت خیلی سخت و حساس بربیام رفقای مخاطبم.🙃
لازمه یه توضیحاتی در مورد ژانر و سوژههای قصهی ژانوس به شما بدم.
مخاطبهای عزیزی که داستانهای قبلی هم افتخار همراهی به من و قلمم دادن در جریانن که سوژهی هیچکدوم از داستانهام مثل هم نیستن و توی هر قصهم یه معضل اجتماعی، تابو یا موضوع مطرح توی جامعه و خانواده رو دخالت میدم و گاهی محور داستان هم روی اون میچرخه و قصد دارم تا زمانی که تواناییش رو دارم این الگو رو توی نوشتنم حفظ کنم تا داستانهام حرفی برای گفتن داشته باشن و صرفاً به قصد سرگرمی خونده نشن.☘
توی ششمین قصهای که قراره روایت کنم اوضاع یکم فرق میکنه چون چند سوژه متفاوت با هم ادغام میشه و ماجراهای زندگی شخصیتهامون رو شکل میدن.🌱
علناً اعتراف میکنم که برای اولین بار دارم روی خودم و قلمم ریسک میکنم و میخوام از چیزهایی بنویسم که شاید خیلیهاتون در موردشون اطلاعی ندارید یا در حد فضای مجازی و تیتر روزنامهها ازش میدونید. چندین ماهه که دارم روی این سوژهم تحقیق میکنم، میخونم، میبینم و مشاوره میگیرم تا واقعیت رو در قالب قصهم براتون روایت کنم و باخیال راحت و پشتوانهی محکم اطلاعات درست رو بهتون منتقل کنم و دلیل تاخیرم در شروع قصه همین اختصاص دادن زمان برای یادگیری بود، اما با این وجود بازم میترسم اونطور که مدنظرم هست از پسش برنیام، ولی قول میدم تمامم رو صرف نوشتن این قصه کنم و هیچ کم و کاستی عمدیای از طرف من نباشه.🤍
یکی از سوژههای این قصهمون ترسناکه و یکی هم کثیف و یکی دیگه هم... که واقعی بودنشون رو نمیشه انکار کرد و واسه من جزو سختترین قسمتهایی هست که باید در موردشون بنویسم.
داستان ژانر واحدی نداره و از هر کدوم درصدی رو شامل میشه: جنایی_مافیایی_ عاشقانه_ انتقامی_ اجتماعی، فانتزی و...
اینم اضافه کنم که تنها وجه اشتراک تمام قصههای من حضور عشق هست که نقش پررنگتری نسبت به بقیهی موضوعات ایفا میکنه. پس توی این قصه هم انتظار این عشق رو داشته باشید، اما از منظر دیگهای!
به دلیل رئال بودن موضوع اصلی قصه و برحسب نیاز مجبورم یه سری صحنهها رو بازتر براتون بنویسم و یه سری روابط رو بدون سانسور تعریف کنم چون یه ماجراهایی رو باید بدون دخل و تصرف بخونید تا بتونید اونطور که لازمه درک و تصورش کنید. به همین دلیل رعایت رنجِ سنی داره پس لطفاً در صورتی این قصه رو بخونید که از لحاظ سنی، عاطفی و بلوغ آمادگی و ظرفیتش رو داشته باشید.🔞
اقرار میکنم که قراره متفاوتترین، دارکترین و آلودهترین قصهم رو بنویسم و به احتمال زیاد دیگه هیچوقت در آینده چنین داستانی با این فضا، حوادث و احساسات از من نمیخونید چون همین یکی هم قراره برای مدت طولانیای من و زندگیم رو درگیر خودش کنه.💔🥀
پیشاپیش قول میدم داستانی معمایی، پر از چالش، غافلگیری و قضاوت رو بخونید و امید دارم با همراهیتون از پس این روایت خیلی سخت و حساس بربیام رفقای مخاطبم.🙃