#پارت۴۳۴
لبم لرزید.. از شدت بغض خندیدم..
خندیدم و همزمان اشک هام صورتمو خیس کردا
تو.. تو درخواست طلاق دادی؟
خوشحالی مگه نه؟
همراه خنده بلند بلند گریه کردم..
امشب بهراد تیر خلاصشو صاف وسط قلبم زده بود..
امشب واقعا ترانه تموم شد!
با گریه گفتم: خوشحالم؟ دیوونه ای؟ این دیگه چه سوالیه؟ دارم بال در میارم! خیلی خوشحالم بهراد
خیلی...
در حالی که اشک توی چشماش حلقه زده بود
گفت: میدونستم خوشحالت میکنه.. تبریک میگم!
اینو گفت و از اتاق رفت بیرون..
به برگه نگاه کردم..
میخواست طلاقم بده؟
من.. من چطوری بدون بهراد زندگی کنم؟
خدایا بهم بگو چطوری زندگی کنم؟ نشستم وسط اتاق.. بازم به برگه نگاه کردم.
زیر لب زمزمه کردم: طاقم میده؟ یعنی میخواد بره؟ دوستم نداره؟
دستمو روی قلبم گذاشتم. چرا اینقدر تند میزنه؟ مشتمو روی قلبم کوبیدم..
تو الان باید ایستاده باشی این همه بی قراری واسه چیه؟
عزیزان رمان #یه_اشتباه خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #یه_اشتباه رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
لبم لرزید.. از شدت بغض خندیدم..
خندیدم و همزمان اشک هام صورتمو خیس کردا
تو.. تو درخواست طلاق دادی؟
خوشحالی مگه نه؟
همراه خنده بلند بلند گریه کردم..
امشب بهراد تیر خلاصشو صاف وسط قلبم زده بود..
امشب واقعا ترانه تموم شد!
با گریه گفتم: خوشحالم؟ دیوونه ای؟ این دیگه چه سوالیه؟ دارم بال در میارم! خیلی خوشحالم بهراد
خیلی...
در حالی که اشک توی چشماش حلقه زده بود
گفت: میدونستم خوشحالت میکنه.. تبریک میگم!
اینو گفت و از اتاق رفت بیرون..
به برگه نگاه کردم..
میخواست طلاقم بده؟
من.. من چطوری بدون بهراد زندگی کنم؟
خدایا بهم بگو چطوری زندگی کنم؟ نشستم وسط اتاق.. بازم به برگه نگاه کردم.
زیر لب زمزمه کردم: طاقم میده؟ یعنی میخواد بره؟ دوستم نداره؟
دستمو روی قلبم گذاشتم. چرا اینقدر تند میزنه؟ مشتمو روی قلبم کوبیدم..
تو الان باید ایستاده باشی این همه بی قراری واسه چیه؟
عزیزان رمان #یه_اشتباه خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #یه_اشتباه رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈