_پسرم زنت هر روز سرحال بیدار میشه، نکنه کاری باهاش نمیکنی؟
خندید و دست دور شانهی من انداخت.
—مامان جان سکسه، ارث پدری ازش نمیگیرم که خسته شه!
زن چشم تنگ کرد.
—نه بچه من میدونم... تو آتیشت تنده، این بچه هم بدنش کوچیک و نحیف، بخوای کاری کنی معلوم م...
زنگ در حرفش را قطع کرد و با قدمهای سریعی سمت در رفت.
—وای مادرت گیر داده یه چیزی... آی چکار میکنی. آخ نکن!
دست بین پام کشید.
— حق داره، کوچیکه. میخوای امشب یه تستی بکنیم؟ هوسِ کوچولویی که مامانم دیده زد به سرم!
https://t.me/+lXgNDxGAUCFhYzlk
https://t.me/+lXgNDxGAUCFhYzlk
مادره بلده چجوری پسرش و بندازه به جون زن صوری و...چه شبی بشهههه😂😂😍🔞
خندید و دست دور شانهی من انداخت.
—مامان جان سکسه، ارث پدری ازش نمیگیرم که خسته شه!
زن چشم تنگ کرد.
—نه بچه من میدونم... تو آتیشت تنده، این بچه هم بدنش کوچیک و نحیف، بخوای کاری کنی معلوم م...
زنگ در حرفش را قطع کرد و با قدمهای سریعی سمت در رفت.
—وای مادرت گیر داده یه چیزی... آی چکار میکنی. آخ نکن!
دست بین پام کشید.
— حق داره، کوچیکه. میخوای امشب یه تستی بکنیم؟ هوسِ کوچولویی که مامانم دیده زد به سرم!
https://t.me/+lXgNDxGAUCFhYzlk
https://t.me/+lXgNDxGAUCFhYzlk
مادره بلده چجوری پسرش و بندازه به جون زن صوری و...چه شبی بشهههه😂😂😍🔞