Репост из: Неизвестно
-هیس! صدات درنیاد مامور کوچولو...
تن آرامش لرزید و نیکان اسلحه را پایین آورد:
-لازم نیست بترسی،کاریت ندارم!
سعی کرد ترسش را پس بزند، رسما در بغل نیکان قرار گرفته بود:ولم کن!
نیکان پوزخندی زد و خودش را بیشتر به او چسباند، بدن آرامش بین او و در گیر کرده بود و قلبش بی مهابا می کوبید: ولت کنم؟ بغلم و دوست نداری خانم پلیسه؟ اومدی توی دهن شیر و میگی ولت کنم؟
لب های آرامش لرزید اما زبان سه متری اش مگر یک جا بند می شد؟
-شیر؟من اینجا شیری نمیبینم.
نیکان دستی زیر بینی اش کشید و خنده اش را مهار کرد و لب به گوش دختر ریزنقش مقابلش چسباند:می خوای روی تخت اتاقم نشونت بدم؟ جا دار و گرمه،راحت تر می درمت.
آرامش خواست جیغ بکشد که نیکانی که به سختی خنده اش را مهار کرده بود گفت:
-فقط قبل این که بهت بر بخوره بدون با چی جلوم ایستادی!پلیس مملکت و انقدر ناشی بازی؟ حوله ی تن پوشت خیلی کوتاه نیست؟
نفسش گردن آرامش را مورمور کرد و لحنش بدجنس تر شد:
-حولت میگه بیا من و بِدَر.به نظرت به حرفش گوش کنم؟
https://t.me/joinchat/AAAAAEt3cMrNvTigZORDsg
نیکان، یه پسر فوق العاده مغرور و خشن که شیطونی ازش بعیده🤤
طرف مقابلش، یه دختر خانوم پلیس و مهربون اما جدی که ناخواسته باهاش همراه میشه...
با خوندن این رمان #من_دیگه_رد_دادم🤪
توصیه برای روزای قرنطینه😌👌
تن آرامش لرزید و نیکان اسلحه را پایین آورد:
-لازم نیست بترسی،کاریت ندارم!
سعی کرد ترسش را پس بزند، رسما در بغل نیکان قرار گرفته بود:ولم کن!
نیکان پوزخندی زد و خودش را بیشتر به او چسباند، بدن آرامش بین او و در گیر کرده بود و قلبش بی مهابا می کوبید: ولت کنم؟ بغلم و دوست نداری خانم پلیسه؟ اومدی توی دهن شیر و میگی ولت کنم؟
لب های آرامش لرزید اما زبان سه متری اش مگر یک جا بند می شد؟
-شیر؟من اینجا شیری نمیبینم.
نیکان دستی زیر بینی اش کشید و خنده اش را مهار کرد و لب به گوش دختر ریزنقش مقابلش چسباند:می خوای روی تخت اتاقم نشونت بدم؟ جا دار و گرمه،راحت تر می درمت.
آرامش خواست جیغ بکشد که نیکانی که به سختی خنده اش را مهار کرده بود گفت:
-فقط قبل این که بهت بر بخوره بدون با چی جلوم ایستادی!پلیس مملکت و انقدر ناشی بازی؟ حوله ی تن پوشت خیلی کوتاه نیست؟
نفسش گردن آرامش را مورمور کرد و لحنش بدجنس تر شد:
-حولت میگه بیا من و بِدَر.به نظرت به حرفش گوش کنم؟
https://t.me/joinchat/AAAAAEt3cMrNvTigZORDsg
نیکان، یه پسر فوق العاده مغرور و خشن که شیطونی ازش بعیده🤤
طرف مقابلش، یه دختر خانوم پلیس و مهربون اما جدی که ناخواسته باهاش همراه میشه...
با خوندن این رمان #من_دیگه_رد_دادم🤪
توصیه برای روزای قرنطینه😌👌