Репост из: پیشنهاد ویژه
دختره از حموم میاد بیرون و پسره رو تو اتاقش میبینه...!!!🤣😮👣
در حمومو باز کردم و از حموم اومدم بیرون. هنوز آب از موهام چکه می کرد.
جلوی میز آرایشم وایسادم و مشغول دید زدن خودم بودم که یهو در اتاق باز شد.
مبهوت به طرف در برگشتم که با دیدن آرش شوکه شدم و دهنم باز موند.
نگاهش از سرتا پامو نشونه رفت و چشاش #خمار شد.
به خودم اومدم و تکونی خوردم و گفتم:
- کجا داری میای؟
خبیث گفت:
- می خوام تو اتاق زنم استراحت کنم.
با اخم گفتم:
- کدوم زن؟؟؟ باز توهم زدی؟
دستمو به سمت دهنش بردم و لباشو ازهم فاصله دادم و بو کشیدم:
- چیزیم نخوردی!
یهو بی توجه به من دستشو دور کمرم حلقه کرد و چسبوندم به دیوار.
دست و پا زدم تا ولم کنه اما محکم تر گرفتم و دیوانه وار لباشو روی لبام گذاشت.
سعی داشتم خودمو ازش جدا کنم اما نمیشد منکر بوسه ای شد که به شدت داشت به دلم می نشست.
دستش به سمت بند حوله م رفت و کنار گوشم زمزمه کرد:
- از وقتی صیغه کردیم تو خماریتم..
https://t.me/joinchat/AAAAAFDtLgM1z8o_GrPBow
#هشدار به افراد زیر هیجده سال: این رمان دارای صحنه هاییست که مناسب سن بالای ۱۸ هست. لطفا رعایت کنید و جوین نشید چون این رمان دارای صحنه های اروتیک و خشن میباشد و چنلش چندبار فیلتر شده. تاکید میکنم لطفا افراد بالغ و با جنبه ی بالا عضو بشن‼️♨️🔞
خلاصه ی جنجالی و خاص رمان:
قمارباز وحشییی؛ازدواجزوری♣️❌❌❌❌
امیربهادر پسری خشن و مغروره که همه ی دخترا تو کفشن! یه #قمارباز هفت خط که هیچ کس حریفش نیست! آیلی یه دختر شر و شیطونه که روز عقدش توسط آدمای امیربهادر دزدیده میشه و....
اون قراره تقاص باباشو پس بده و...
در حمومو باز کردم و از حموم اومدم بیرون. هنوز آب از موهام چکه می کرد.
جلوی میز آرایشم وایسادم و مشغول دید زدن خودم بودم که یهو در اتاق باز شد.
مبهوت به طرف در برگشتم که با دیدن آرش شوکه شدم و دهنم باز موند.
نگاهش از سرتا پامو نشونه رفت و چشاش #خمار شد.
به خودم اومدم و تکونی خوردم و گفتم:
- کجا داری میای؟
خبیث گفت:
- می خوام تو اتاق زنم استراحت کنم.
با اخم گفتم:
- کدوم زن؟؟؟ باز توهم زدی؟
دستمو به سمت دهنش بردم و لباشو ازهم فاصله دادم و بو کشیدم:
- چیزیم نخوردی!
یهو بی توجه به من دستشو دور کمرم حلقه کرد و چسبوندم به دیوار.
دست و پا زدم تا ولم کنه اما محکم تر گرفتم و دیوانه وار لباشو روی لبام گذاشت.
سعی داشتم خودمو ازش جدا کنم اما نمیشد منکر بوسه ای شد که به شدت داشت به دلم می نشست.
دستش به سمت بند حوله م رفت و کنار گوشم زمزمه کرد:
- از وقتی صیغه کردیم تو خماریتم..
https://t.me/joinchat/AAAAAFDtLgM1z8o_GrPBow
#هشدار به افراد زیر هیجده سال: این رمان دارای صحنه هاییست که مناسب سن بالای ۱۸ هست. لطفا رعایت کنید و جوین نشید چون این رمان دارای صحنه های اروتیک و خشن میباشد و چنلش چندبار فیلتر شده. تاکید میکنم لطفا افراد بالغ و با جنبه ی بالا عضو بشن‼️♨️🔞
خلاصه ی جنجالی و خاص رمان:
قمارباز وحشییی؛ازدواجزوری♣️❌❌❌❌
امیربهادر پسری خشن و مغروره که همه ی دخترا تو کفشن! یه #قمارباز هفت خط که هیچ کس حریفش نیست! آیلی یه دختر شر و شیطونه که روز عقدش توسط آدمای امیربهادر دزدیده میشه و....
اون قراره تقاص باباشو پس بده و...