درباره فيلم بر باد رفته
شمايل شكوه يك دوران

حالا پس از گذشت نزديك به هفتاد سال از اولين نمايش بربادرفته، ميتوان همچنان آن را يكي از محبوبترينهاي فيلمهاي تاريخ سينما قلمداد كرد. هرچند بعدا آثار بسياري ساخته شدند كه در هنگام نمايش ركورد فروش اين فيلم را شكستند.
اما با مرور زمان و با گذر سالها و در طي نمايشهاي بعدي، همچنان بربادرفته به جايگاه اوليهاش بازگشت و ركورد محبوبترين و پربينندهترين فيلم تاريخ سينما را حداقل تا پنجاه سال پس از ساختهشدناش، براي خود نگه داشت.
بر بادرفته يكي از نمونههاي استثنايي سيستم فيلمسازي استوديويي در سالهاي طلايي هاليوود بود و مشخصههاي اين نوع سينما و آن دوران را يكجا و به طرزي تمام و كمال به نمايش گذاشت. هنگامي كه مارگارت ميچل براي اولين بار شروع به نوشتن رماني كرد كه هنوز نامي برايش انتخاب نكرده بود و وقايعاش در دوران اوج جنگهاي استقلال آمريكا ميگذشت، نميدانست كه در حال نوشتن بزرگترين رمان آمريكايي است. او در گفتگويي اظهار داشته بود كه اميدوار است كتابش حداقل پنج هزار نسخه فروش كند تا ناشر متضرر نشود. اما در ظرف كمتر از يك سال كتاب يك ميليون نسخه فروش رفت و نيويورك تايمز آن را بهترين داستان درباره جنگهاي داخلي آمريكا ناميد و كساني هم آن را با جنگ و صلح تولستوي مقايسه كردند. ديويد. ا. سلزنيك تهيهكننده معروف آمريكايي حقوق ساختن فيلمي برمبناي داستان اين كتاب را به مبلغ پنجاه هزار دلار از ميچل خريد و پس از موفقيت فيلم پنجاه هزار دلار ديگر به عنوان قدرداني براي او فرستاد. بربادرفته از آن فيلمهايي است كه جزئيات ساخته شدناش، وقايع پشت صحنه آن، سيستم انتخاب بازيگران، نظارت تهيهكننده، عوض شدن كارگردانها و ... شايد به اندازه خود فيلم جذاب و شنيدني باشد. يكي از مهمترين نقاط قوت فيلم در كنار باقي مواردي كه به آنها خواهيم پرداخت، حضور كلارك گيبل و ويوين لي به نقشهاي اصلي در آن بود. نخستين انتخاب براي ايفاي نقش رت باتلر، كلارك گيبل بود. اما او با كمپاني مترو قرارداد داشت و مترو هنوز خود را وارد پروژه نكرده بود. به همين دليل سلزنيك افراد ديگري را انتخاب ميكند. مثل گري كوپر. اما كوپر فاقد آن طنز ظريف و بيقيدي و مشخصات ديگري بود كه در شخصيت رت باتلر توصيف شده بود. پس از كوپر از رونالد كولمن و وارنر باكستر براي بازي در اين نقش اسم برده ميشود. در نهايت خوانندهها و تماشاگران رمان كلارك گيبل را مناسبترين گزينه عنوان ميكنند و اولين قدم برداشته ميشود. يافتن بازيگر براي نقش اسكارلت دشوارتر بود و يكي از جنجاليترين اتفاقات پشت صحنه و پيشتوليد فيلم را رقم زد. تقريبا همه بازيگران زن هاليوود براي بازي در اين نقش داوطلب ميشوند و يكي از بزرگترين رقابتهاي تاريخ سينما براي تصاحب يك نقش شكل ميگيرد. پس از گذشت دو سال و صرف صدها هزار دلار هنوز هاليوود به نتيجهاي نرسيده است. در نهايت سلزنيك مجبور ميشود كه فيلمبرداري را بدون مشخص شدن بازيگر زن اصلي فيلم شروع كند. روز يازدهم دسامبر 1938 نخستين صحنه فيلم كه مربوط به فصل آتشسوزي آتلانتاست، شروع ميشود. در همين روز برادر سلزنيك كه در صحنه فيلمبرداري حضور دارد، زن جواني را كه كنارش ايستاده به او معرفي ميكند. يك بازيگر انگليسي كه سابقه چنداني ندارد و ناماش ويوين لي است سلزتيك تستهاي دشواري از او ميگيرد و سرانجام پس از كش و قوسهاي بسيار تكليف اسكارلت اوهاراي فيلم مشخص ميشود. فيلمبرداري كه با كارگرداني جورج كيوكر آغاز شده بود، به دليل اختلافات او با كلارك گيبل، متوقف ميشود و در نهايت سلزنيك كيوكر را كنار ميگذارد. هرچند در نسخه نهايي فيلم سه صحنه وجود دارد كه كيوكر آنها را كارگرداني كرده: تولد بچه ملاني، حمله سربازها به تارا و مرگ باني. پس از كيوكر چهار كارگردان براي ادامه كارگرداني بر باد رفته در نظر گرفته ميشوند كه در بين آنها ويكتور فلمينگ انتخاب ميشود. او كسي است كه ميتواند به سرعت خود را با شرايط وفق دهد و در همان سال جادوگر شهرزمرد را ساخته بود. ضمن اين كه پيش از اين چند بار با گيبل هم همكاري كرده بود. هر چند فشردگي كار آنقدربود كه فلمينگ در پايان بيمار ميشود و سام وود چند صحنه پاياني را فيلمبرداري ميكند. فيلمبرداري در اول جولاي 1939 تمام ميشود و روز پانزدهم دسامبر 1939 در آتلانتا براي نخستين بار نمايش داده ميشود. ايالت جورجيا در التهاب نمايش فيلم به سر ميبرد و به گفته موسسه گالوپ در همان سال حداقل 56 ميليون نفر در آمريكا بيصبرانه در انتظار نمايش فيلماند. پس از نمايش فيلم، آن پيروزي تمام عياري كه همه در انتظارش بودند اتفاق ميافتد.
شمايل شكوه يك دوران

حالا پس از گذشت نزديك به هفتاد سال از اولين نمايش بربادرفته، ميتوان همچنان آن را يكي از محبوبترينهاي فيلمهاي تاريخ سينما قلمداد كرد. هرچند بعدا آثار بسياري ساخته شدند كه در هنگام نمايش ركورد فروش اين فيلم را شكستند.
اما با مرور زمان و با گذر سالها و در طي نمايشهاي بعدي، همچنان بربادرفته به جايگاه اوليهاش بازگشت و ركورد محبوبترين و پربينندهترين فيلم تاريخ سينما را حداقل تا پنجاه سال پس از ساختهشدناش، براي خود نگه داشت.
بر بادرفته يكي از نمونههاي استثنايي سيستم فيلمسازي استوديويي در سالهاي طلايي هاليوود بود و مشخصههاي اين نوع سينما و آن دوران را يكجا و به طرزي تمام و كمال به نمايش گذاشت. هنگامي كه مارگارت ميچل براي اولين بار شروع به نوشتن رماني كرد كه هنوز نامي برايش انتخاب نكرده بود و وقايعاش در دوران اوج جنگهاي استقلال آمريكا ميگذشت، نميدانست كه در حال نوشتن بزرگترين رمان آمريكايي است. او در گفتگويي اظهار داشته بود كه اميدوار است كتابش حداقل پنج هزار نسخه فروش كند تا ناشر متضرر نشود. اما در ظرف كمتر از يك سال كتاب يك ميليون نسخه فروش رفت و نيويورك تايمز آن را بهترين داستان درباره جنگهاي داخلي آمريكا ناميد و كساني هم آن را با جنگ و صلح تولستوي مقايسه كردند. ديويد. ا. سلزنيك تهيهكننده معروف آمريكايي حقوق ساختن فيلمي برمبناي داستان اين كتاب را به مبلغ پنجاه هزار دلار از ميچل خريد و پس از موفقيت فيلم پنجاه هزار دلار ديگر به عنوان قدرداني براي او فرستاد. بربادرفته از آن فيلمهايي است كه جزئيات ساخته شدناش، وقايع پشت صحنه آن، سيستم انتخاب بازيگران، نظارت تهيهكننده، عوض شدن كارگردانها و ... شايد به اندازه خود فيلم جذاب و شنيدني باشد. يكي از مهمترين نقاط قوت فيلم در كنار باقي مواردي كه به آنها خواهيم پرداخت، حضور كلارك گيبل و ويوين لي به نقشهاي اصلي در آن بود. نخستين انتخاب براي ايفاي نقش رت باتلر، كلارك گيبل بود. اما او با كمپاني مترو قرارداد داشت و مترو هنوز خود را وارد پروژه نكرده بود. به همين دليل سلزنيك افراد ديگري را انتخاب ميكند. مثل گري كوپر. اما كوپر فاقد آن طنز ظريف و بيقيدي و مشخصات ديگري بود كه در شخصيت رت باتلر توصيف شده بود. پس از كوپر از رونالد كولمن و وارنر باكستر براي بازي در اين نقش اسم برده ميشود. در نهايت خوانندهها و تماشاگران رمان كلارك گيبل را مناسبترين گزينه عنوان ميكنند و اولين قدم برداشته ميشود. يافتن بازيگر براي نقش اسكارلت دشوارتر بود و يكي از جنجاليترين اتفاقات پشت صحنه و پيشتوليد فيلم را رقم زد. تقريبا همه بازيگران زن هاليوود براي بازي در اين نقش داوطلب ميشوند و يكي از بزرگترين رقابتهاي تاريخ سينما براي تصاحب يك نقش شكل ميگيرد. پس از گذشت دو سال و صرف صدها هزار دلار هنوز هاليوود به نتيجهاي نرسيده است. در نهايت سلزنيك مجبور ميشود كه فيلمبرداري را بدون مشخص شدن بازيگر زن اصلي فيلم شروع كند. روز يازدهم دسامبر 1938 نخستين صحنه فيلم كه مربوط به فصل آتشسوزي آتلانتاست، شروع ميشود. در همين روز برادر سلزنيك كه در صحنه فيلمبرداري حضور دارد، زن جواني را كه كنارش ايستاده به او معرفي ميكند. يك بازيگر انگليسي كه سابقه چنداني ندارد و ناماش ويوين لي است سلزتيك تستهاي دشواري از او ميگيرد و سرانجام پس از كش و قوسهاي بسيار تكليف اسكارلت اوهاراي فيلم مشخص ميشود. فيلمبرداري كه با كارگرداني جورج كيوكر آغاز شده بود، به دليل اختلافات او با كلارك گيبل، متوقف ميشود و در نهايت سلزنيك كيوكر را كنار ميگذارد. هرچند در نسخه نهايي فيلم سه صحنه وجود دارد كه كيوكر آنها را كارگرداني كرده: تولد بچه ملاني، حمله سربازها به تارا و مرگ باني. پس از كيوكر چهار كارگردان براي ادامه كارگرداني بر باد رفته در نظر گرفته ميشوند كه در بين آنها ويكتور فلمينگ انتخاب ميشود. او كسي است كه ميتواند به سرعت خود را با شرايط وفق دهد و در همان سال جادوگر شهرزمرد را ساخته بود. ضمن اين كه پيش از اين چند بار با گيبل هم همكاري كرده بود. هر چند فشردگي كار آنقدربود كه فلمينگ در پايان بيمار ميشود و سام وود چند صحنه پاياني را فيلمبرداري ميكند. فيلمبرداري در اول جولاي 1939 تمام ميشود و روز پانزدهم دسامبر 1939 در آتلانتا براي نخستين بار نمايش داده ميشود. ايالت جورجيا در التهاب نمايش فيلم به سر ميبرد و به گفته موسسه گالوپ در همان سال حداقل 56 ميليون نفر در آمريكا بيصبرانه در انتظار نمايش فيلماند. پس از نمايش فيلم، آن پيروزي تمام عياري كه همه در انتظارش بودند اتفاق ميافتد.